هنرمندان، نویسندگان و شاعران در پی اعلام شهادت سیدحسن نصرالله در صفحات مجازی خود نسبت به این اتفاق واکنش نشان دادند. نوشته های برخی از آن ها را به عنوان نمونه در پی می خوانید:
ابراهیم حاتمیکیا در پی شهادت سیدحسن نصرالله سوگنامه نوشت و تاکید کرد: «سید، این قوم فرعونی به گواه تاریخ رفتنیاند ولی راه تو و مرام و نگاه مقاومت همچنان ماندنی خواهد بود.»
در متن این کارگردان سینما آمده است:
«انا لله و انا الیه راجعون
سید این احوال دو گانه را چه کنم؟! مگر جامهای جز رخت شهادت بر تو زیبنده بود.
کاش سید، مقابلت نشسته بودم و متن سوگنامه را با خودت تمرین میکردم. مطمئن هستم هر بار جملهای در وصفت مینوشتم با آن گونههای سرخ و محجوب، میخندیدی و مرا خجالتزده میکردی.
سید، جگرم سوخت. باورش سخت است که لبنان بدون تو را تصور کنم.
سید، بارها در لبنان به عشق دیدارت به انتظار نشستم و سهم دیدارت نصیبم نشد.
سید، ارابه فرعون را به بازی گرفتهام و فریاد میکشم صدا، دوربین، حرکت ولی عالم مَجاز من کجا، عالم حقیقی تو و یارانت کجا. من مشغول قهرمان بازی مجاز بودم که خبر آمد سیدحسن نصرالله رفت.
صدا و دوربین خاموش ولی حرکت تو تا بیتالمقدس ادامه خواهد داشت. اکنون من ماندهام و چشمان گریان آسیه سلام الله که مقابل شکنجه فرعون برای دست کشیدن از حق منتظر است و او جز همنشینی خدا چیزی نمیبیند.
سید، این قوم فرعونی به گواه تاریخ رفتنیاند ولی راه تو و مرام و نگاه مقاومت همچنان ماندنی خواهد بود.
من که حاضر نیستم تصویر انگشت اشارهات که به سمت اسرائیل نشانه میرفتی را، لحظهای از نظرم پاک کنم و بر پیکر پاره پارهات نظر کنم.
سید زنده است. راه مقاومت زنده است.
رضا امیرخانی، نویسنده عکسی از خود با رهبر فقید حزبالله به اشتراک گذاشت و نوشت:«للحق...
یا امیرالمومنین!
این تو و این شبلالخمینی.
شهادت میدهم که به دست اشقیالاشقیا شهید شد. و کتاب تاریخ پیروانت ورق خورد...
تسلیت به رهبر گرامی»
محمدرضا زائری نیز با اشتراک فرستهای نوشته است: وقتی آن گفتوگوی خاطرهانگیز و شیرین تمام شد. گفتم میشود یکیدو خط یادگار توی دفترم برای خوانندگان ایرانیمان بنویسید؟
نوشت: «از شما ممنونم و دوستدار و دعاگویتان هستم و امیدوارم که مرا در دعای خالصانه و شریفتان فراموش نکنید»!
بعد هم همان رواننویس مشکی با بدنه خاکستری را به یادگار گرفتم. سعی کردم کتاب «نصرالله» تصویری متفاوت از او ارائه دهد. پشت جلد کتاب نوشتم حتی کسی که دوستش ندارد باید او را بشناسد و کاش او را میشناختیم.
شعر «نصرالله» سروده
میلاد عرفان پور
چه دارد میشود؟ ای داد از این پاییز! نصرالله!
خودت تکذیب کن اخبار را! برخیز! نصرالله!
خبر، از انفجار قلب ها و خانه ها دادند
خبر، بمب است و ویران کرده ما را نیز، نصرالله!
پسِ آن دودها ما «جاءَ نصرالله» می گفتیم
که ما را جز قنوتی نیست دستآویز، نصرالله!
لبی واکن جهان ماندهست دلتنگ رجزهایت
مپرس از کاسهی صبری که شد لبریز، نصرالله!
بگو از مرکز فرماندهی -از آسمان- با ما
چه خواهی کرد با اهریمن خونریز، نصرالله
حسین آمد به بالین تو این ساعت گوارایت
تو و دیدار یار و گریهی یکریز، نصرالله
خودت را سالها مجبور قید زیستن کردی!
چه شد یکسو نهادی جامهی پرهیز، نصرالله!
از این پس، ضاحیه در حاشیه هرگز نخواهد ماند
که قلب ماست بیروت شهادتخیز، نصرالله!
محمد جواد زمانی، شاعر نیز در سرودهای آورده است: ای نخل رشید پر ثمر خواهی شد
ای مرد شهید خوش سفر خواهی شد
آیات خدا مرگ ندارد هرگز
ای سوره نصر زنده تر خواهی شد
همچنین محسن عرب خالقی، شاعر نیز نوشته است:
«اگر چه داغ جانسوز است
اگر چه داغ جانکاه است
پیام خون نصرالله ما نصر من الله است»