سید محمد بطحایی، وزیر سابق آموزش و پرورش در گفتوگو باخبر آنلاین گفت: «استانداردهای قابل قبولی در گزینش نداریم به تناوب دولتهایی که سرکار میآیند نگاهمان بهگزینش فرق میکند، بهعنوانمثال دو هفته پیش یکی از دانشجویانم که تعهد دبیری دارد و قرار است در آینده معلم شود به من مراجعه کرد و گفت که مشکل گزینشی پیداکرده است. خانواده این دختر خانم دانشجو، مذهبی و مقید هستند. او گفت در گزینش از من سؤالات متعددی پرسیدند یک سؤالش این بود که من در خانه حیوان خانگی دارم یا نه؟ و این دانشجو گفته یک گربه در جعبهای در حیاط دارد. گزینش چون حیوان خانگی دارد، حقوقش را قطع کرده و مشکلاتی برایش به وجود آوردهاند. کسی که چنین سؤالی برایش معیار قضاوت قرار میگیرد دیگر به تخصص، علاقه، مهارتهای آن فرد و شایستگیهایش نگاه نمیکند. چهبسا او از حیث صلاحیتها، مهارتها، تواناییها و حتی اصول اعتقادی که باید یک معلم داشته باشد در بالاترین سطح باشد، اما چون گفته من در حیاط خانه یک حیوان خانگی دارم، او را پس میزنند و رد میکنند. متأسفانه با روشهای غلطی که دائم در حال اشاعه دادن هستیم باعث میشویم آن جامعه معلمی که میتواند خروجیهای قابل قبولی برای کشور داشته باشد، به وجود نیاید. معلم راهبر تربیتی است، وقتی معلم فرد ضعیفی باشد و سواد و مهارت ضعیفی داشته باشد، نتیجهاش میشود اینکه امروز میبینید، معدل علمی دانشآموزان پایین آمده و به حدود هشت و نُه رسیده است. این ضعف برمیگردد به ضعف مدارس که به ملاحظات علمی کمتر و به ملاحظات حاشیهای بیشتر توجه میشود.»
بدترین نوع تربیت
او بابیان اینکه ما از اول به دانشآموزان یاد میدهیم که اگر میخواهند موفق باشند باید درون و بیرونشان متفاوت باشد و بیرونشان را طوری کنند که ما میپسندیم و درونشان را هر طور خواستند داشته باشند، ادامه میدهد: «این یعنی بدترین نوع تربیتی که ما در مدارس و واحدهای آموزشیِ دانشگاه پیشگرفتهایم. مردم به آرامش نیاز دارند، ما هرروز داریم استرسهایی را به جامعه وارد میکنیم که آرامش را از مردم میگیرد. انگار بعضی از ما دوست داریم مدام با مردم کشتی بگیریم. باید بگذاریم مردم زندگیشان را بکنند.»
او میگوید: «با تأسف عرض میکنم امروز یکی از مهمترین اشکالاتی که ما کشور داریم از دست دادن سرمایههای اجتماعی است. اگر از جوانی که در حال عبور است بپرسید که چه کسی را در این کشور قبول داری اعم از معلم، روحانی، پد رو مادر یا امام جماعت مسجد میگوید هیچکدام. سرمایههای اجتماعی ما از بین رفته است او دیگر به چه امید داشته باشد و از چه کسی حرفشنوی داشته باشد؟»
دریافتی معلمان زیر خط فقر
وزیر پیشین آموزش و پرورش میگوید: «بر اساس نظریه صاحبنظران مدیریت، تا زمانی که کارکنان یک نهاد از نظر معیشتی تأمین نباشند هر نوع دیگری از پرداخت منتج به ارتقای کیفیت نمیشود. وقتیکه خط فقر ۱۱ میلیون و ۵۰۰ هزار تومان است و میانگین پرداختی به معلم ۱۰ میلیون است و ۲ میلیون تومان به عنوان رتبهبندی میدهند. در همه نظامهای مدیریت منابع انسانی هدف رتبهبندی ارتقای کیفیت است و برای اینکه تلاش افراد و کیفیت کارشان بیشتر شود، زمانی که میزان دریافتی زیر یا مساوی خط فقر است و نمیتوان یک زندگی متوسط را با حقوقی که دریافت میشود، داشت، علم مدیریت منابع انسانی میگوید شما هر چه پول بدهید تا زمانی که به سطح متوسط نرسد موجب ارتقای کیفیت نمیشود.
طرح رتبهبندی بر ضد خودش
بطحایی در پایان با انتقاد از روش اجرای طرح رتبهبندی گفت: «شما نمیتوانید رتبهبندی را اجرا کنید، پس اسمش را رتبهبندی نگذارید. بهتر است بگویید میخواهیم میانگین به حقوق همه دو ونیم میلیون اضافه کنیم، چرا معلم را آزار میدهید که فلان مدرک را بیاورید یا فلان مقاله را ارائه دهید؟ طرح رتبهبندی بر اساس اصول علمی عمل نمیشود به ضد خودش تبدیل میشود؛ یعنی بهعنوانمثال آمدید ۳۶ هزار میلیارد تومان پول خرج کردید که انگیزه معلم بالا برود تا کیفیت آموزش افزایش پیدا کند، اما نهتنها افزایش پیدا نکرد، بلکه معلم ناراضیتر هم شد.»