به یاد شمعی که سوخت/ یدالله اسلامی
به دایره‌ای که به پایان نمی‌رسید ‌و صفحه‌ای که پر نشده، پر شده انگاشته می‌شد و برق نگاه نشسته به چشمان می‌اندیشم. هرچه بود سوختنی را شاهد بودیم که بی بازگشت می‌نمود. بر او چه گذشته بود که سر بر دیوارکوبیده و تاب از کف داده بود.