چنین رویکردی فقط به معنای تقویت بازدارندگی در برابر تهدیدهای احتمالی آمریکا و اسرائیل نیست، بلکه میتواند زمینهساز شکلگیری حمایت، پایدار از سوی روسیه و چین شود. حمایت مؤثر زمانی تحقق مییابد که ثبات ایران نه یک مسئله صرفاً ملی، بلکه بخشی از منافع حیاتی و ژئوپلیتیکی شرق تلقی شود. ایران در نظم نوین آسیایی نظام بینالملل از محوریت غرب فاصله گرفته و در حال شکلگیری نظمی جدید بر پایه تعامل قدرتهای بزرگ شرقی است.
منافع مشترک ایران، روسیه و چین
در روسیه و چین بهعنوان دو بازیگر اصلی، نقش در تحولات جهانی پیداکردهاند. ایران نیز در این تحولات جایگاه ویژهای دارد: کشوری مستقل که در قلب جغرافیای سیاسی اوراسیا قرارگرفته است. اما پرسش مهم این است که چگونه میتوان کاری کرد که حمایت این دو قدرت، از سطح بیانیههای سیاسی فراتر رفته و در شرایط بحرانی، به اقدام عملی منجر شود؟ پاسخ در تعریف واقعگرایانه از منافع مشترک نهفته است. گره زدن امنیت ملی با منافع متقابل روسیه و چین تنها در صورتی حاضرند به شکل جدی از ایران دفاع کنند که منافع استراتژیک خود را در ثبات ایران ببینند. یعنی میان امنیت ملی ایران و منافع ژئوپلیتیکی آنها باید پیوندی ناگسستنی برقرار شود.
کریدور شمال جنوب
کریدور حملونقل بینالمللی شمال-جنوب، که برای روسیه مسیر حیاتی اتصال به جنوب آسیاست، و همکاریهای بلندمدت انرژی با چین، نمونههایی از این پیوندند.
جایگاه ایران در شرق
درواقع، هرچه ایران برای شرق غیرقابل جایگزینتر شود، هزینه بیثباتی آن برای مسکو و پکن بالاتر خواهد رفت. حضور فعال ایران در سازمانهایی چون شانگهای و بریکس نیز باید فراتر از عضویت نمادین برود و به ابزاری برای تثبیت جایگاه ایران بهعنوان امنیت و همکاری در منطقه تبدیل شود. هدف این است که ایران از یک شریک مفید به یک گره حیاتی در نظم آسیایی بدل گردد.
دیپلماسی متوازن
دیپلماسی متوازن و بازدارندگی هوشمند برای تحقق این هدف نیازمند دیپلماسیای فعال، متوازن است. تهران باید بهروشنی این پیام را منتقل کند که ثباتش نهتنها برای امنیت خلیجفارس و تنگه هرمز ضروری است، بلکه برای استمرار تجارت جهانی و انتقال انرژی به شرق نیز حیاتی محسوب میشود. هرگونه بیثباتی در ایران، مستقیم یا غیرمستقیم، بر منافع چین و روسیه در حوزه انرژی، ترانزیت و موازنه قدرت در غرب آسیا تأثیر خواهد گذاشت.
بازدارندگی مؤثر
بنابراین، دفاع از ایران به معنای دفاع از امنیت خود آنهاست. درنهایت، بازدارندگی مؤثر زمانی پایدار است که بر پایه قدرت ترکیبی شکل گیرد: توان دفاعی داخلی، عمق راهبردی منطقهای، و پشتوانه دیپلماتیک جهانی از سوی شرکای شرقی. اگر ایران بتواند امنیت خود را بهگونهای پایدار با منافع ژئوپلیتیکی روسیه و چین گره بزند، حمله یا اقدام خصمانه علیه کشور، نه صرفاً بحران ایران، بلکه تهدیدی علیه توازن قدرت جهانی تعبیر خواهد شد. در چنین شرایطی، حمایت مسکو و پکن از تهران دیگر لطف سیاسی نخواهد بود، بلکه ضرورتی راهبردی برای حفظ نظم نوین جهانی است نظمی که ایران میتواند یکی از ستونهای اصلی آن باشد.