اصغرزاده فعالیت مطبوعاتی خود را پس از بازگشت از جنگ و تحصیل علوم سیاسی با روزنامه «سلام» آغاز کرد؛ روزنامهای که در دوران تکصدایی، صدایی متفاوت بود و بهدلیل همان فعالیتها، او در ۲۳سالگی بازداشت و زندانی شد. اصغرزاده پس از آزادی، با وجود آسیبهای جسمی ناشی از جنگ و زندان، به روزنامهنگاری بازگشت، اما بهگفته خودش ناچار شد سالها در سایه، با نام دیگران و با دستمزد کمتر فعالیت کند؛ زیستی نامرئی که بخشی از واقعیت حرفه روزنامهنگاری در ایران است.
او در طول سه دهه با بیش از ۳۰ نشریه داخلی و خارجی همکاری داشته و از توقیفها و تعطیلیهای پیدرپی، بیکاری، آوارگی شغلی و ناامنی معیشتی بهعنوان تجربه مشترک روزنامهنگاران یاد میکند. در این میان، ماجرای روزنامه «خوباندیش» را نقطه عطف تلختری میداند؛ روزنامهای که در سالهای منتهی به ۱۳۸۸ توقیف شد، سپس بدون اطلاع دستاندرکاران، با نام «تعادل» به فعالیت ادامه داد و شرکت صاحب امتیاز آن به مدیریت جدید واگذار شد.
اصغرزاده میگوید اکنون پس از ۱۸ سال، بابت چکی که برای خرید کاغذ مصرفی روزنامه صادر کرده بود، با شکایت شرکت چوب و کاغذ مازندران و صدور رأی غیابی، با مسدود شدن حسابها و حکم جلب مواجه شده است؛ چکی که مبلغ آن از ۳۴ میلیون تومان، با احتساب جریمه و تورم، به حدود دو میلیارد تومان رسیده است. این در حالی است که به گفته او، نه دادگاه مطبوعاتی تشکیل شده، نه هیئت منصفهای به ماهیت پرونده رسیدگی کرده و نه مسئولان مرتبط پاسخگوی اعتراضها بودهاند.
او تأکید میکند که پس از توقیف روزنامه، پرداخت حقوق همکاران را شخصاً بر عهده گرفته و سالهای بعد را با بیکاری، دستفروشی و فشارهای معیشتی گذرانده است. با این حال، امروز باید هزینه کاغذ روزنامهای را بپردازد که نه از محل درآمدش بهرهمند شده و نه در فرایند واگذاری و تداوم انتشار آن نقشی داشته است.
اصغرزاده در بخش پایانی نامه، با انتقاد از بیتوجهی نهادهای مسئول از جمله قوه قضائیه، دولت، وزارت ارشاد، انجمنهای صنفی و دادگاه مطبوعات، این وضعیت را نمونهای از «عدالت ناتمام» میداند؛ عدالتی که به گفته او، قربانیان خاموش بهار مطبوعات را نادیده گرفته است. او این نامه را آخرین فریاد دادخواهی خود میخواند؛ فریادی از شب یلدای روزنامهنگاری در ایران که هنوز پایانش روشن نیست. سعید اصغرزاده در نامه اش به روسای سه قوه نوشت: قالیباف فرمانده جنگم بود، متهم اژهای بودم و مسعود پزشکیان که دام برای سادگی اش میرود. از آقای اژهای که مجری عدالت است و از آقای پزشکیان که دم از عدالت میزند و از آقای قالیباف که مدافع بچه های جبهه و جنگ بوده و هست استمداد میطلبم که به موضوع دو میلیارد تومان بدهی من که مربوط به چند دهه پیش است و روزنامه تعادل باید آن را بپردازد، نه من ورود پیدا کنند.