این طرح سه مرد را در مرکز تصمیمی تاریخی قرار داده است: ترامپ که به دنبال ثبت میراثی جاودان است، پوتین که پیروزی استراتژیک را نشانه رفته، و زلنسکی که بین نابودی کشورش و پذیرش صلحی تحقیرآمیز گیرکرده است.
امتیاز به مسکو، وعده به کییف
طرح1-پیروزی امنیتی برای روسیه:
اوکراین برای همیشه و بهصورت قانونی از پیوستن به ناتو منع میشود (ماده ۷) و اندازه ارتش آن به ۶۰۰ هزار نفر محدود میشود.
طرح2- بازطراحی مرزها:
حاکمیت روسیه بر شبهه جزیره کریمه، لوهانسک و دونتسک به رسمیت شناخته میشود و خط مقدم در«خرسون» و «زاپوریژیا» مبنای مرزبندی نهایی قرار میگیرد.
طرح3- جبران اقتصادی:
۱۰۰ میلیارد دلار از داراییهای مسدود شده روسیه برای بازسازی اوکراین هزینه میشود و مسکو بهتدریج به اقتصاد جهانی بازمیگردد.
«واقعگرایی» یا «تسلیمنامه»
واکنش به این طرح دوقطبی است. دولت ترامپ آن را تنها راه واقعبینانه برای جلوگیری از فروپاشی اوکراین میداند. در مقابل، متحدان اروپایی آن را یک «تسلیمنامه» خطرناک میخوانند که پیامی مرگبار به قدرتهای تجاوزگر میفرستد. در خود اوکراین، شکافی عمیق به وجود آمده؛ درحالیکه وزیر دفاع از نزدیکی به توافق خبر میدهد، صداهای دیگری مانند جان بولتون (مشاور امنیتی پیشین ترامپ) این طرح را «فروش اوکراین به روسیه» توصیف میکند.
محاسبات استراتژیک بازیگران
*ترامپ: به دنبال خلق یک میراث تاریخی، تمرکز مجدد روی رقابت با چین، و اثبات برتری دیپلماسی شخصی خود است.
*پوتین: به مهمترین اهداف امنیتی خود که اوکراین بیطرف و به رسمیت شناخته شدن الحاقات ارضی است دست مییابد؛ اما با بهایی گزاف: اقتصاد فرسوده و تلفات انسانی سنگین.(پس از 44 ماه جنگ)
*زلنسکی: در دشوارترین موقعیت ممکن گرفتارشده است. ادامه جنگ به معنای از دست دادن سرزمین بیشتر است و پذیرش صلح، به معنای نابودی آرمانهای ملی و سقوط سیاسی اوست.
سناریوهای محتمل آینده
*توافق و سقوط زلنسکی : زلنسکی توافق را میپذیرد و در پی خشم عمومی، طبق ماده ۲۵ توافق که برگزاری انتخابات در ۱۰۰ روز را الزامی میکند، قدرت را از دست میدهد.
*بنبست و جنگ فرسایشی (کم احتمال): زلنسکی مقاومت میکند و جنگ با شدتی کمتر، اما بدون تغییر محسوس در خطوط مقدم ادامه مییابد. بازنگری در توافق (احتمال متوسط): تغییر دولت در کشورهای اروپایی میتواند موازنه قوا را به نفع کییف تغییر داده و زمینه را برای چانهزنی مجدد فراهم کند.
تحلیل نهایی: صلح و توفان
این توافق نشاندهنده یک تغییر پارادایم بزرگ در سیاست جهانی است. آمریکای ترامپ رسماً از نقش ژاندارم جهانی خداحافظی میکند و اروپا را با این واقعیت تلخ تنها میگذارد که باید برای امنیت خود به بلوغ استراتژیک برسد. در کوتاهمدت، این طرح ممکن است به درگیری خونین پایان دهد؛ اما در بلندمدت، صلحی شکننده و آکنده از کینه به ارمغان خواهد آورد. نسلی از اوکراینیها که خود را قربانی«صلحی تحمیلی» میبینند، میتوانند به نیرویی برای بیثباتی داخلی و احیای ناسیونالیسم افراطی تبدیل شوند. از سوی دیگر، این موفقیت برای روسیه، الگویی خطرناک برای سایر قدرتهای تجدیدنظرطلب خواهد بود که با توسل بهزور میتوانند نظم موجود را تغییر دهند. سؤال این نیست که آیا این صلح پایدار خواهد ماند، بلکه این است که این «آتش زیر خاکستر» تا چه زمانی دوام میآورد و توفان بعدی چه زمانی و در کجا شعلهور خواهد شد؟