از یک سو، بازگشت سوریه به گفتوگو با آمریکا بهمعنای خروج از انزوای سیاسی است؛ امری که میتواند نفوذ ایران در سوریه را کاهش دهد. ایالات متحده میکوشد دمشق را از مدار محور مقاومت خارج و به همکاری منطقهای محدود کند. اگر این روند موفق باشد موازنه قدرت تغییر خواهد کرد و جایگاه ایران در معادلات امنیتی منطقه تضعیف میشود مگر اینکه رویکرد جدیدی اتخاذ کند .
البته این تحولات الزاماً به معنای حذف ایران نیست. تهران، با تکیه بر پیوندهای فرهنگی و اقتصادی با سوریه، همچنان یکی از بازیگران اصلی در معادلات دمشق باقی خواهد ماند. آنچه اکنون اهمیت دارد، تغییر شیوه حضور است؛ از نفوذ به همکاری اقتصادی، بازسازی و دیپلماسی فعال. در شرایط جدید یک ضرورت است.
انتخابات پارلمانی عراق نیز آزمون دیگری برای ایران در مسیر تحولات منطقهای به شمار میآید. عراق، که در دو دهه گذشته یکی از مهمترین حوزههای نفوذ سیاسی و مذهبی ایران بوده، اکنون در آستانه دگرگونی نسلی و سیاسی قرار دارد. کاهش انسجام میان گروههای شیعی و افزایش گرایشهای ملیگرایانه نشانه تغییر فضای سیاسی این کشور است.
نتایج انتخابات، هرچه باشد، حامل پیامی روشن است: ایران نمیتواند به نیروهای سنتی، جایگاه خود را حفظ کند. چون دوران نفوذ ایدئولوژیک یا نظامی رو به پایان است؛ نفوذ پایدار در عراق آینده، بر پایه احترام به حاکمیت ملی و همکاری اقتصادی و اجتماعی استوار خواهد بود. تهران اگر بخواهد نقش سازندهای در عراقِ پس از انتخابات داشته باشد، باید به سمت روابط دولت-به-دولت، پروژههای توسعهای و سرمایهگذاریهای مشترک حرکت کند.
دمشق و بغداد و منطقه به مرحلهای گام نهاده است . کشورهای منطقهای از جمله ایران، ناگزیر از بازتعریف سیاستهای خود بر اساس منافع متقابل و همکاری اقتصادیاند. در چنین شرایطی، دیپلماسی هوشمند، گفتوگو و تعامل چندجانبه میتواند جایگزین سیاستهای مبتنی بر رقابت و نفوذ شود.
سرنوشت نفوذ منطقهای ایران در دهه آینده، به توانایی درک تحولات وابسته است. در جهانی که توازن قدرت بهسرعت در حال تغییر است، تهران اگر بر اصل تعامل و همگرایی تمرکز کند، نه تنها جایگاه خود را حفظ خواهد کرد، بلکه میتواند به یکی از معماران نظم نوین خاورمیانه تبدیل شود.