در میان این دگرگونی، گرایش به هنر مفهومی و هنر اجرا (پرفورمنس)، دو جریان مهم و تأثیرگذار هستند که در پی به چالش کشیدن تعاریف قدیمی و گسترش فضای آفرینش هنری هستند. این شیوههای بیان، با ماهیتی بینارشتهای، نه تنها ابزارهای تازهای در اختیار هنرمند قرار میدهند، بلکه نقش تماشاگر را نیز از یک ناظر صرف به یک مشارکتکننده فعال تبدیل میکنند.
هنر مفهومی را میتوان جریانی دانست که در آن، مفهوم یا ایده نهفته در اثر، مهمترین جنبه آن را تشکیل میدهد و بر زیباییشناسی و مواد به کار رفته ارجحیت دارد. هنرمند مفهومی به جای خلق یک شیء زیبا برای نمایش در گالری، بیشتر بر اندیشه، متن، دستورالعملها، عکس، فیلم و چیدمانهای موقت تکیه میکند. ظهور این جریان در جهان، واکنشی بود به سلطه بازار هنر و تاکید بر شیء قابل معامله. اما در ایران، این هنر از همان ابتدا با دغدغههای اجتماعی و فرهنگی عمیق همراه شد.
نخستین جرقههای رسمی این هنر در ایران با برگزاری نخستین نمایشگاه هنر مفهومی در سال ۱۳۸۰ زده شد، رویدادی که به هنرمندان نسل جوان اجازه داد تا پس از سالها فاصله، با زبان بینالمللی هنر معاصر سخن بگویند. هنرمندان ایرانی در این چارچوب، اغلب به جای بحثهای صرفاً فلسفی درباره ماهیت هنر، به موضوعاتی چون هویت، سنت، حافظه تاریخی و مسائل روزمره اجتماعی پرداختند. این رویکرد، به آثار مفهومی ایرانی، هویتی خاص بخشید که در آن، ابزار مدرن بیان در خدمت اندیشههای بومی و معاصر قرار گرفت. آثار بسیاری در قالب چیدمانها، استفاده از اشیاء یافتشده و متون نوشتاری، تلاش کردند تا مخاطب را به یک گفتوگوی ذهنی وادارند، نه صرفاً یک لذت بصری.
همزمان با هنر مفهومی، هنر اجرا نیز به عنوان بستری پویا برای انتقال مفاهیم، مورد توجه هنرمندان ایرانی قرار گرفت. هنر اجرا شکلی از هنر است که در آن، هنرمند از بدن خود به عنوان ابزار اصلی استفاده میکند و اثر در یک زمان و مکان مشخص به صورت زنده برای مخاطبان ارائه میشود. این هنر به طور ذاتی، ماهیتی گذرا، غیرقابل تکرار و مبتنی بر تجربه بیواسطه دارد و مرز میان هنرهای تجسمی، تئاتر، رقص و موسیقی را در هم میشکند.
ورود هنر اجرا به صحنه هنری ایران، اگرچه با تأخیر همراه بود، اما به سرعت به یکی از ابزارهای مورد علاقه برای انتقال مفاهیم اجتماعی، فرهنگی و فردی تبدیل شد. در فضایی که نیاز به بیانی عمیقتر از واقعیتهای پیرامونی احساس میشد، هنرمندان ایرانی با استفاده از رمز و استعاره، نمادهای بومی، و ارجاعات تاریخی و اسطورهای، اجراهایی خلق کردند که بسیار پرمعنا و تأثیرگذار بودند. تمرکز بر آیینها، مناسک سنتی، و مفاهیم عرفانی و قرار دادن آنها در بستر اجرای معاصر، یکی از رویکردهای متمایز هنرمندان ایرانی در این حوزه بوده است. این اجراها، تجربهای زنده و گاه تکاندهنده برای تماشاگر رقم میزنند که در آن، تماشاگر نه تنها شاهد، بلکه بخشی از روایت هنرمند میشود. این ویژگی، امکان برقراری ارتباطی عاطفی و فکری عمیقتر با مخاطب عام را فراهم میآورد.
با وجود استقبال هنرمندان از این شیوههای نو، جریان هنر مفهومی و اجرا در ایران با چالشهایی روبهرو است. از یک سو، نبود زیرساختهای نظری و پژوهشی کافی باعث شده تا درک و نقد این هنرها در محافل آکادمیک و عمومی گاه با ابهام و سردرگمی همراه باشد. از سوی دیگر، ماهیت غیرفیزیکی و غیرقابل خرید و فروش بودن بیشتر این آثار، باعث شده تا بازار هنر و نهادهای اقتصادی نتوانند به راحتی آنها را جذب و حمایت کنند. این موضوع، تأمین مالی و تداوم فعالیت هنرمندان در این حوزه را دشوار میسازد.
با این حال، برگزاری رویدادها و جشنوارههای مستقل و دولتی که بخشهایی را به هنر مفهومی و اجرا اختصاص میدهند، نشاندهنده پذیرش فزاینده و رسمیت یافتن این هنرها در بدنه هنری کشور است. هنرمندان جوان نیز با اتکا به فضای مجازی و شبکههای اجتماعی، فرصتهای تازهای برای نمایش آثار خود به دست آوردهاند که این امر تا حد زیادی بر محدودیتهای فضای فیزیکی غالب شده است.