این مقوله تنها در موضوع سیاست خلاصه نشده وحوزه های فرهنگ واندیشه را تیز در بر میگیرد، درمناطرهها هرکس سخن خود میگوید و نقدهای طرف مقابل را به هیچ میگیرد، هرکس سعی میکند که فضای ذهنی مخاطب را از آن خود کند وازهمین رو چندان تلاشی برای کشف حقیقت صورت نمیگیرد، پذیرش اشتباه نه تنها از سوی حاکمان به هیچ گرفته میشود بلکه نخبگان جامعه هم از همین بیماری رنج میبرند.
اینکه رقیب یکسره باطل است ورفیق یکسره برحق چنان همه گیر وگسترده است که کسی راهم توان نقد این روش مرسوم باقی نمیماند. گفتوگو برای اصلاح برداشتها وکاستن از نارسائیهاست، اگر برداشتی نادرست است وبابیان طرف گفتوگو کاستی آن بر ملأ میشود چاره بر دیدگاه نادرست ماندن نیست، بلکه پذیرش کاستی است که اسباب توان سخن میشود وانصاف را رمق میبخشی وگفتوگو رونق مییابد. وبا نقد هر دیدگاهی بازنگری وباز اندیشی به درک بهتر واندیشه برتر مدد میرساند، روش تک گوئی چنان درجامعه ریشه دوانیده که کسی از آن در امان نبست. نه تنها گوش حاکمان سنگین است بلکه بسیاری از به اصطلاح نخبگان نیز در همین دام گرفتار آمدهاند. اگر به دلیلی اظهار نظری میشود ودر گذر زمان با افزوده شدن بر اطلاعات وآگاهیها کاستی در آن دیدگاه رخ مینماید اصلاح نظر وسخن ودیدگاه اسباب رشد وکمال میشود. هریک از ما بیانگر بخشی از واقعیت هستیم.
هرکس در گذر زمان در دیدگاهها ونظراتش تغییر ایجاد میشود. باقی ماندن بر دیدگاههای گذشته حتی پس از روشن شدن کاستیها وسستیها ونادرستی، همان بسته اندیشی است که راه دریافت درست ودرک واقعیتها را میبندد. هیچ اندیشه ونگرشی کامل نیست وهر نظر ودیدگاهی شایسته نقد واصلاح است. ماندگاری کاستیها وبرجا ماندن نارسائیها وفراگیر شدن بحرانها، ناشی از همین نگرش خود همه چیز دانی، وخود حق پنداری است.