"تریتا پارسی" دانشیار وابسته به دانشگاه جرج تاون آمریکا و رئیس و بنیانگذار سابق "شورای ملی ایرانیان آمریکا" (نایاک) با نگارش مقالهای در نشریه "فارن پالیسی" جنگ بعدی اسرائیل و ایران را بسیار محتمل دانسته و تاکید کرده جنگ بعدی احتمالا شدیدتر و خشونت بارتر از جنگ 12 روزه خواهد بود.
به گزارش عصرایران، این تحلیلگر ایرانی -سوئدی که همزمان بنیانگذار و نایب رئیس اجرایی "مؤسسه کوئینسی برای کشورداری مسئولانه" است در مقالهای تحت عنوان "جنگ بعدی اسرائیل و ایران در راه است" افزوده، محاسبات استراتژیک هر دو طرف نشان میدهد که این جنگ حتی شدیدتر خواهد بود.
او نوشته:
اسرائیل احتمالا پیش از دسامبر - شاید حتی اواخر ماه آگوست - جنگ دیگری را با ایران آغاز خواهد کرد.
ایران انتظار حمله را دارد و برای آن آماده میشود. در جنگ اول، ایران بر اساس راهبرد یک جنگ فرسایشی عمل کرد و حملات موشکی خود را با پیشبینی یک درگیری طولانی مدت، به مرور شدت بخشید. با این حال، در دور بعدی، ایران احتمالا از همان ابتدا قاطعانه حمله خواهد کرد و هدفش از بین بردن هرگونه تصوری مبنی بر این است که میتواند تحت سلطه نظامی اسرائیل قرار گیرد.
در نتیجه، جنگ آینده احتمالا بسیار خونینتر از جنگ اول خواهد بود. اگر دونالد ترامپ دوباره در برابر فشار اسرائیل تسلیم شود و به این جنگ بپیوندد، ایالات متحده میتواند با یک جنگ تمام عیار با ایران روبهرو شود که مقایسه جنگ عراق با آن، شوخی به نظر خواهد رسید.
جنگ ژوئن اسرائیل هرگز صرفا مربوط به برنامه هستهای ایران نبود. بلکه مربوط به تغییر موازنه قدرت در خاورمیانه بود، و قابلیتهای هستهای ایران یک عامل مهم اما نه تعیینکننده بود. بیش از دو دهه است که اسرائیل، ایالات متحده را به اقدام نظامی علیه ایران برای تضعیف آن و بازگرداندن تعادل منطقهای مطلوب - که اسرائیل به تنهایی نمیتواند به آن دست یابد - سوق داده است.
در این زمینه، حملات اسرائیل سه هدف اصلی فراتر از تضعیف زیرساختهای هستهای ایران داشت. این حملات به دنبال کشاندن ایالات متحده به درگیری نظامی مستقیم با ایران، سرنگونی نظام حاکم بر ایران و تبدیل این کشور به سوریه یا لبنان بعدی بود - کشورهایی که اسرائیل میتواند بدون هیچ گونه دخالت ایالات متحده و با مصونیت از مجازات، آنها را بمباران کند. تنها یکی از این سه هدف محقق شد. علاوه بر این، ترامپ برنامه هستهای ایران را "از بین نبرد" و همزمان به نقطهای که بتوان مسئله را حل شده دانست نیزعقبنشینی نکرده است.
به عبارت دیگر، اسرائیل با حملات ژوئن خود، در بهترین حالت به یک پیروزی نسبی دست یافت. نتیجه مطلوب آن این بود که ترامپ به طور کامل درگیر جنگ شود و هم نیروهای متعارف ایران و زیرساختهای اقتصادی ایران را هدف قرار دهد.
اما در حالی که ترامپ طرفدار اقدام نظامی سریع و قاطع است، از جنگ تمام عیار میترسد. بنابراین، استراتژی او در حمله به تأسیسات هستهای ایران برای محدود کردن تشدید تنش به جای گسترش آن طراحی شده بود. در کوتاهمدت، ترامپ موفق شد - که باعث ناراحتی اسرائیل شد - اما در درازمدت، او به اسرائیل اجازه داده است که آمریکا را در یک چرخه تشدیدکننده گرفتار کند.
امتناع او از تشدید فراتر از یک بمباران محدود، دلیل اصلی موافقت اسرائیل با آتشبس بود. با ادامه جنگ، اسرائیل متحمل خسارات جدی شد: دفاع هوایی آن تضعیف شد و ایران در نفوذ به آنها با موشکهایش موثرتر شد. در حالی که اگر ایالات متحده کاملا متعهد میشد، اسرائیل احتمالا به درگیری ادامه میداد، اما وقتی مشخص شد که حملات ترامپ محدود بوده است، محاسبات تغییر کرد. اسرائیل موفق شد ترامپ و ایالات متحده را به جنگ بکشاند، اما نتوانست آنها را در جنگ نگه دارد.
با این حال، دو هدف دیگر اسرائیل شکستهای آشکاری خوردند. با وجود موفقیتهای اطلاعاتی اولیه - مانند ترور30 فرمانده ارشد و 19 دانشمند هستهای – تل آویو تنها توانست فرماندهی و کنترل ایران را به طور موقت مختل کند.
ظرف 18 ساعت، ایران اکثر این فرماندهان را جایگزین کرد، اگر نگوییم همه آنها را، و یک رگبار موشکی سنگین را آغاز کرد که نشان دهنده توانایی آن در تحمل ضربه اولیه و در عین حال انجام یک ضدحمله شدید است.
اسرائیل امیدوار بود که حملات اولیهاش باعث ایجاد وحشت در رژیم ایران و تسریع فروپاشی آن شود. به گزارش واشنگتن پست، مأموران موساد که به زبان فارسی مسلط بودند، با تلفنهای همراه خود با مقامات ارشد ایرانی تماس گرفتند و آنها و خانوادههایشان را تهدید کردند که اگر ویدیوهایی در محکومیت رژیم و جدایی علنی از آن فیلمبرداری نکنند، آنها را خواهند کشت.
بیش از 20 تماس از این دست در ساعات اولیه جنگ، زمانی که نخبگان حاکم ایران هنوز در شوک خسارات حملات اولیه بودند، برقرار شد. با این حال، هیچ مدرکی وجود ندارد که نشان دهد حتی یک ژنرال ایرانی تسلیم تهدیدها شده باشد و انسجام رژیم دست نخورده باقی ماند.
برخلاف انتظارات اسرائیل، ترور فرماندهان ارشد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی منجر به اعتراضات گسترده یا قیام علیه جمهوری اسلامی نشد. در عوض، ایرانیان از همه طیفهای سیاسی، با موجی از ملیگرایی در سراسر کشوربه دور پرچم گرد هم آمدند.
اسرائیل نتوانست از عدم محبوبیت گسترده نظام ایران بهرهبرداری کند و تنها بخش کوچکی از ایرانیان - عمدتا در خارج از کشور - نگاه مثبتی به اسرائیل دارند.
در واقع، اسرائیل به جای بسیج مردم علیه نظام، توانست به روایت جمهوری اسلامی جان تازهای ببخشد. بسیاری از ایرانیان به جای محکوم کردن رژیم به خاطر سرمایهگذاری در برنامه هستهای، موشکها و شبکهای از بازیگران غیردولتی متحد، اکنون از ناکافی بودن این عناصر بازدارندگی ایران خشمگین هستند.
یک هنرمند در تهران به "نرگس باجغلی" استاد دانشگاه جان هاپکینز، گفت: "من قبلا یکی از کسانی بودم که در اعتراضات شعار میدادم که پول ایران را به لبنان یا فلسطین نفرستید. اما اکنون میفهمم که بمبهایی که همه ما با آنها روبهرو هستیم، یکی هستند و اگر در سراسر منطقه دفاع قوی نداشته باشیم، جنگ به سراغ ما میآید."
اینکه آیا این تغییر پایدار خواهد بود یا خیر، مشخص نیست. اما در کوتاهمدت، به نظر میرسد حملات اسرائیل به طور متناقضی نظام و انسجام داخلی ایران را تقویت کرده و شکاف بین دولت و جامعه را کاهش داده است.
اسرائیل همچنین نتوانست ایران را به سوریه دوم تبدیل کند و تسلط هوایی پایدار مستقل از حمایت ایالات متحده ایجاد کند. اگرچه اسرائیل در طول جنگ حریم هوایی ایران را کنترل میکرد، اما با مصونیت عمل نکرد. پاسخ موشکی ایران خسارات غیرقابل تحملی وارد کرد.
بدون کمک قابل توجه ایالات متحده - از جمله استفاده از 25 درصد از رهگیرهای موشکی "تاد" ایالات متحده تنها در 12 روز - اسرائیل ممکن بود قادر به ادامه جنگ نباشد.