هرچند نخستین موفقیت او درجهان پس از ترجمه کتاب جبر ومقابله وی حاصل شدکه در پاریس ترجمه وانتشار یافت ولی ارزش ومرتبه عمق فکر وحکمت وادب وی پس از ترجمه رباعیاتش شناخته وآشکار گردید، که مشهورتر ازهمه ترجمه ها، ترجمه فیتزجرالد است.
لازم است بگویم که تا کنون آثار ادبی هیچ شاعر پارسی زبان به اندازه خیام به دیگر زبان های زنده دنیا ترجمه نشده است.
آلفرد تنیسون درتفریظی که بر ترجمه فیتزجرالد مینویسد میگوید؛
درزبان انگلیسی ترجمهای زیباتر و دلپذیرتر ازاین نغمه شرقی وطلایی ندیده ام،
رندبزرگوار شما خیام سیارهای است چون خورشید که خود را در فضا پرتاب کرده وبه همه جا روشنایی میبخشد درحالی که خود تکیه گاهی ندارد.
سخن شناس مشهور انگلیسی، الدریج راجع به خیام به مصداق این شعر کسایی چنین میگوید؛
گذاشتند و گذشتیم وبودنی همه بود
شدیم و شد سخن ما فسانه اطفال
گذاشتند وگذشتند کسی نمیداند به کجا رهسپار شدند، اما آن کس که در نیشابور ازچند قرن پیش به دانشمندان و سخن شناسان فیض میبخشد و هنوز هم آن فیض را به جویندگانش میبخشد، حکیم عمر خیام است.
افسر عالی رتبه وادیب سخن شناس آمریکایی ضمن نطقی در کلوپ عمر خیام درسال ۱۸۹۲که درانگلستان تآسیس شده و هنوزهم باقی است چنین گفت؛
نخستین بار که ترجمه رباعیات خیام را باترجمه فیتزجرالدرا خواندم درخود هیجانی احساس کردم که هرگز فراموش نخواهم کرد
ترکیب کلام زیبا وزبان ساده وبی تکلف چندان مرا مجذوب نکرد بلکه فلسفه بسیار عمیق ودرک عالی وی ازمعانی حیات وآرامش روح واعتدالی که این مرد حکیم دربرابر حیات و ممات نشان میدهد موجب تحسین و شگفتی من گردید.
یکی از ناقدان نکته سنج وموشکاف فرانسه به مناسبت ترجمه شارل گرلو که خیام را برادر توآم هملت میشناسدچنین میگوید؛
قرنها قبل از آن که شکسپیر هملت را به وجود آورد، روح دیگری درشرق که خیام باشدتلخی جام زندگی شکسته دلان را در قالب رباعیهایی ریخت که به مراتب، بلیغ تر وشیرین تر از هزاران منظومهی دیگر است،
دیوان گوته که مشحون به زهر خنده های تمسخر آمیز است، ترانه های هانری هاینه که تار وپودش از غم ها. آلام های بی پایان آمیخته است و نغمه های
( لی-تا-ثی-هه) چینی هیچکدام به پایه رباعیات خیام نمیرسد وهیچ چیز نمیتواند هیجانی را که از رباعیات این حکیم حاصل میشود به وجود آورد،
این ایرانی سالهاست دم فرو بسته هنوز در گوش ما نجوا میکند، نجوایی آمیخته با هیجان که جان میدهد وروان میبخشد اما متأسفانه باید عرض کنم که این حکیم آراسته جانبخش در میان هم وطنان خود سیمایی ناشناخته دارد وبسیار مغشوش ومشوش دارد!
در دایرهای کامدن و رفتن ماست
آن را نه بدایت نه نهایت پیداست
کس مینزند در این معنی راست
کین آمدن از کجا ورفتن به کجاست