فرض کنید دبیری در کلاس هفتم، درس تفکر و پزوهش را به مدت دو ساعت در هفته و شنبهها تدریس میکند. یا معلمی تدریس یکدرس تکزنگ یا یک و دوساعته پایه ششم در دوره ابتدایی را در شنبهها بر عهده دارد. معمولاً معلمان این قبیل کلاسها در طی سال ۳۰ بار با این کلاسها کار دارند و البته ممکن است دو سه نوبت هم به دلایل گوناگون و منطقی، این کلاسها به تعطیلی بخورد.
ولی اکنون که در انتهای بهمن ماه هستیم و بیش از نیمی از سال سپری شده است، تاکنون در تهران ۹ بار شنبهها به تعطیلی کشانده شده است. یعنی از ۳۰ نوبت تدریس برنامه درسی پیشبینی شده برای این دروس ۹ نوبت سوخته و تنها ۲۱ نوبت باقی مانده است. در واقع اگر هیچ تعطیلی ناخواسته دیگری رخ ندهد، معلم مجبور است همان برنامه درسی را که برایتدربس در ۳۰ جلسه در نظر گرفته شده است، در ۲۱ جلسه به اتمام برساند. این ماجرا برای دروس دو زنگه و سه زنگه (یکجلسه شنبهها و یک یا دو جلسه روزهای دیگر) نیز صدق میکند.
خواهش میکنم نگویید مدرسه که تعطیل میشود، تدریس که تعطیل نمیشود و آموزش غیرحضوری یا آنلاین جای آن را میگیرد. شوخی که نداریم و همه با کیفیت روشهای تدریس غیرحضوری و تجهیزات و پلتفرمهای موجود و میزان آشنایی معلمان با چگونگی تدریس در فضاهای مجازی آشنا هستیم. به این موارد اضافه کنید نابرابری موجود در دسترسی همه دانشآموزان به اینترنت و برق و نیز تجهیزات لازم مانند تلفن همراه، کامپیوتر، لبتاپ و...، حضور پدران و مادران در هنگام یادگیری الکترونیکی نزد فرزندان خود و دهها مشکل دیگر موجود در زمینه آموزش غیرحضوری را، به این ترتیب ضمن این که کیفیت آموزش و از آن مهمتر تربیت و یادگیری مهارتهای جنبی مدرسهای را زیر مسلخ بردهایم، بر بیعدالتی آموزش و از آن پردامنهتر بیعدالتی اجتماعی دامن زدهایم.
مسئولان همهچیزدان کشور! بس است دیگر، به تعطیلات بی فایده و پرهزینه پایان دهید.