حکمرانی بهگونهای در این سرزمین رقم خورده که رفاه، عدالت و داشتن زندگی شرافتمندانه را از حدود حداقل 30 میلیون ایرانی که زیرخط فقر قرار دارند، گرفته است. ریشه این وضعیت را باید در سیاست، اقتصاد، روابط خارجی، فرهنگ، دخالت در زندگی خصوصی افراد جست و جو کرد.
جمهوری اسلامی خواسته و ناخواسته پایش به دو جنگ خانمانسوز باز شده و ملت هزینه آن را میپردازد. یکی تجاوز روسیه به اوکراین که هیچ ربطی به ایران ندارد، دیگری جنگ اسرائیل با حماس و حزبالله است که این یک مناقشه 76 ساله عبری-عربی-غربی است و به ایران ارتباطی ندارد. ایران میتواند به فلسطین کمک حقوقی، معنوی، مالی بدهد و درباره اجرای قطع نامههای سازمان ملل به نفع فلسطین اصرار کند و از تشکیل دو دولت نیز حمایت کند.
1-محمود عباس در سازمان ملل گفت: اسرائیل حدود 70 درصد از خاک غزه را ویران کرده است. یعنی از غزه چیزی نمانده است و بسیاری از فرماندهان نیز از پای درآمدهاند، بنابراین توان بازدارندگی حماس برای جمهوری اسلامی از بین رفته است.
2-ملک فیصل، پادشاه سابق عربستان جمله معروفی دارد درباره لبنان. او میگفت: لبنان شرف را میفروشد. یعنی در این کشور جاسوس فراوان است. اسرائیل از این خصلت لبنانیها استفاده و در تشکیلات حزبالله و دولت لبنان نفوذ کرده است. به همین دلیل فرماندهان و مراکز نظامی حزب الله را هدف قرار داده است.
3-شواهد و قرائن نشان میدهد اسرائیل از طریق تکنولوژی مدرن ارتباطی و نفوذ توانسته به اهداف خودش تا حدودی برسد و بدون اعتنا به فشار دولتهای غربی و افکار عمومی تعدادی از فرماندهان حزبالله را مثل ابراهیم عقیل، احمد وهبی، محمود یاسین، سامر حلاوی، حسن ماضی، محمدرضا، محمد العطار، احمد دیب، عبدالله حجازی، عارف الرز، حسن حسین، عباس مسلمانی، حسین حدرج، حسن عبدالساتر، مهدی جمول و... را ترور کند. این اقدام در کنار کشتن حدود 800 نفر مردم بیگناه لبنان از دوشنبه گذشته تاکنون نشاندهنده عزم رژیم اشغالگر برای نابودی لبنان مشابه غزه است. این فرایند توان نظامی حزب الله را به تحلیل برده و از قدرت بازدارندگی آن برای جمهوری اسلامی کاسته است.
4-معما و پرسش این است که چرا کشورهای عربی و تودههای عرب در برابر نسلکشی در غزه، کرانه باختری و لبنان سکوت کردهاند، اما ایران همچنان درگیر مناقشه است.
5- تحلیلگران بینالمللی، داخلی و نویسنده بر این عقیدهاند که اسرائیل قصد دارد پای ایران را به جنگ باز کند تا بهانه برای حمله به مراکز نظامی، اقتصادی و ... پیدا و به ایران حمله کند. وقتی چنین است ایران نباید در تله جنگ بیفتد. در دهههای قبل عدهای در کشور میپنداشتند که حضور در لبنان و داشتن سلاح اتمی میتواند جلو حمله اسرائیل به ایران را بگیرد، اما حالا معلوم شده که نه حزب الله نه حماس هیچ کدام نمیتوانند جلوی حمله نقطهای و احتمالاً جنگ با ایران را بگیرند به همین دلیل ایران نباید به جنگ ورود پیدا کند. اشتباه از آنجا رخ داد که ایران به جای نفوذ در منطقه گزینه حضور را انتخاب کرد. وقتی کشوری در کشور دیگر حضور پیدا میکند باید به آنجا نیروی انسانی، سلاح و کمک مالی ارسال کند اما نفوذ یک روند فرهنگی است که نیاز به ارسال سلاح و کمک مالی ندارد. بهتر است در شرایط کنونی ایران گزینه نفوذ را به جای حضور برگزیند و کشور را از خطر جنگ نجات دهد.
پرسش این است، حزبالله وقتی قادر نیست از خودش دفاع کند و مانع بمباران اسرائیل شود چگونه میتواند برای ایران نقش بازدارندگی ایفاء کند. به نظر میرسد اسرائیل عزمش را جزم کرده تا لبنان را مشابه غزه به ویرانه تبدیل کند. راه جلوگیری از این تراژدی مصالحه، معامله و رویکرد دیپلماسی است. واقعیت این است که ایران و محور مقاومت قادر نیستند اسرائیل را نابود کنند یا شکست دهند وقتی چنین است شرط عقل این است که رویکردها تغییر کند.