سرزمین ما پر است از فرصتها وداشتن ها، سهم ما از منابع خدادی چنان است که درجایگاهی شایسته وبرتر در جهان نشستهایم. گنجی که برآن نشستهایم با رنجی که در آن شکستهایم همخوانی ندارد. این ناهمخوانی پیامد نشناختن زمان و قدر زمان و ناسپاسی از هستی است که برای خوب وبرتر وبهتر بودن، همه چیز را به ما ارزانی داشته وما به جای سپاس وبهره بردن ازفرصتها در اوج توهم به رؤیا پردازی پرداختیم و زندگی خوب از مردم سرزمین دریغ شد.
ترسیم رسیدن به جایگاهی که جایگاه نبود گاه فرصت درست دیدن را هم از ما گرفت، چنان شتابان و نادرست گام برداشته شد که از کاروان پیشرفت بازماندیم و امروز پیامدهایش را در نابرابریها وناترازیها وناداریها دربرابر دیدگان داریم.
دیگرفرصتی برای خیال پردازی وندیدن واقعیتها ودامن زدن به توهم باقی نمانده است. دیگر با شعار و پدید آوردن هیجان، رونقی به زندگی مردم بازنمی گردد.
ما میتوانیم سهمی در نظم جهانی داشته باشیم ولی با رؤیا پردازی وچشم بستن برواقعیتها این نظم ونظام شکل عملی به خود نخواهد دید.
درجهان دگرگون شده نمیتوان درگذشته ماند و زیست. زندگی امروزین اندیشه تازه میخواهد و بازنگری در اندیشههای پیشین برای زندگی امروز روایتهای تازه وپیام های نو نیاز است.
هنوز برخی صاحبان قدرت دربند موی زنان گرفتار ماندهاند وبه هر بهانهای رجز میخوانند و درخیابانها و میدان سخن با سایهها درگیرند، درحالی که اقتدار آنها در ذهن مردم کاهش یافته و خاکریزهای باور و اعتماد فروریخته است. در چنین زمانهای زمان مناسب برای رویکردهاست تا اعتماد از دست بازگردد.