گزیدهای از سخنان وی به نقل از انتخاب در ادامه میآید:
مشکل کجاست؟
شاید تصور شود مشکل از مدیران صنعتی یا استادان دانشگاه است که باعث شده صدها پایان نامه دانشگاهی کاربرد عملی نداشته باشد یا مشکل کمبود بودجه پژوهشی است که مثلاً باید با تصویب مجلس حل شود، اما اصل موضوع این است: اقتصاد اگر رقابتی نباشد، نیاز به پژوهش هم ندارد. در حوزه اقتصادی، اگر یک شرکت در فضای بازار آزاد نتواند رقابت کند، یعنی یا کیفیتش را بالا ببرد و یا قیمتش را پایین بیاورد، نابود میشود. رقابت در بازار طبیعی امر انتخابی نیست، بلکه بحث ماندن یا نماندن و بحث مرگ و زندگی است. در سه دهه اخیر، شرکتهای بزرگی نظیر نوکیا در بخشهایی حذف شدند که اصلاً تصور آن را نمیکردیم. رقابت تعیین میکند کدام شرکت بماند و کدام نماند؟ و راه ادامه حیات، افزایش کیفیت یا کاهش قیمت است.
بازگرداندن شرکتهای ورشکسته با زور به ادامه فعالیت
در مواردی دولت و قوه قضائیه شرکتهای ورشکسته را با زورو دستور به چرخه حیات بر میگردانند و قیمت تمام شده کالا مهم نیست و تنها کارگران باید حقوقشان را بگیرند؛ اما یک وزیر ژاپنی از این ناراحت بود که رقابت (که از نمادها و نتایج آن ورشکستگی شرکتهای ضعیف است)، بین شرکتهای ژاپنی کم شده است.
تبانی به جای رقابت
اگر نخواهیم تعامل کنیم، چارهای جز اتخاذ سیاست جایگزینی واردات نداریم، ولی این سیاست حتی یک کشور را وارد چرخه توسعه نکرده است. وقتی شرکتها مزیتی نداشته باشند و رقابت نکنند، در داخل هم به جای رقابت، تبانی میکنند و نتیجه آن فشار شدید بر مردم است. در مواردی، علت رشد ما در ورزش، پذیرش هنجارهای بینالمللی بوده و اگر قرار باشد در اقتصاد فقط با خودمان مسابقه دهیم، هیچ رشدی نمیکنیم.
بیش از دولت، خود نخبگان هم در این ضعف سهیمند، چون بخشی از آنها بیش از تعامل مثبت با جهان، جایگزینی واردات را قبول دارند. در حالی که کشور خودکفا با کشور دارای تراز بازرگانی مثبت تفاوت دارد. برای صادرات باید چیزی تولید کرد که دیگران بخرند، نه این که مثلاً خودرو ۱۵ هزار دلاری را برای صادرات، دستوری ۱۰ هزار دلار بفروشیم. این روشها قابل ادامه نیست.
چین با پذیرش هنجاریهای بینالمللی غول اقتصادی شد
چین جز در سیاست و بخشی از امور اجتماعی، هنجارهای بینالمللی را پذیرفته و غولی شده که با آمریکا رقابت میکند؛ اما روسیه هنجارهای بینالمللی را نپذیرفته و ۳۰ سال است اقتصادش فقط در حدکشور اسپانیاست. در ده سال گذشته رشد اقتصادی آن صفر بوده است. تلاش بینتیجه دارد تا به خاطر داشتن بمب اتمی خود از غرب امتیاز بگیرد. در هنجارهای جهانی نباید وزن دولت و بخش خصولتی در اقتصاد زیاد باشد. اقتصاد نباید دستوری و رانتی باشد، چون همه دنبال رانت میگردند و برنده اقتصاد رانتی، اکثراً افراد حقه باز هستند. ما باید روی استراتژیها و پارادایمهای اصلی توسعه و زیستن در دنیای امروز فکر کنیم و این کار نخبگان است. همه چیز را هم نباید گردن دولت انداخت، باید روی این موارد کار کنیم تا دولت بپذیرد.
تحریم دشمن شماره یک
تحریم، دشمن شماره یک بهره وری است. اقتصادی که بر رانت بنیان نهاده شده، ربطی به بهرهوری ندارد. در این شرایط اینکه خودروسازان ما روی بهبود کیفیت و از جمله ایمنی کار کنند، منطقی نیست، چون هر چیزی تولید کنند، با هر قیمتی مردم میخرند. پس وقتی رقیب ندارند، چرا دنبال بهره وری و کاهش قیمت و رشد کیفیت بروند؟ ما در سیاستگذاریهای اصلی اقتصاد و توسعه مشکل داریم، در ۱۲۰ سال بعد از مشروطیت، تلاش میکنیم به صورت ماندگار در چرخه توسعه جهانی قرار بگیریم؛ اما موفق نشدهایم. هنوز بحث داریم که توسعه خوب است یا بد است؟ از این مفاهیم میخواهیم استفاده کنیم یا نه؟ فقط در پزشکی توسعه را قبول داریم، چون به جانمان ارتباط دارد و عالیترین دستگاهها و داروها و معالجات به سرعت به ایران میاید و پزشکان ما تعامل بدون محدودیت با دنیا دارند، ولی بقیه نمیتوانند. در حالی که در دنیای بدون تعامل نمیتوان زندگی کرد.
تئوریزه کردن جهل به نام علم
قبول دارم که نظام بازار آزاد اشکال دارد، اما اگر آن را دنبال و اشکالش را رفع نکنیم، درگیر دهها هزار ایراد اقتصاد کمونیستی و اقتصاد ژورنالیستی میشویم. تفکرات بخشی از نخبگان ما ژورنالیستی است و اگر اینها را اصلاح نکنیم، وارد چرخه توسعه نمیشویم. بهرهوری از الزامات ماندگاری در چرخه توسعه است و ما هنوز وارد این چرخه نشدهایم، کماکان مشغول این هستیم که FATF را بپذیریم و با سیستم بانکی جهانی کار کنیم یا نه؟ مگر بدون بانک یا برخی قواعد و کنوانسیونها میشود زندگی کرد؟
بزرگترین اشکال نظامیههای بغداد و نیشابور و اصفهان از نظر من، تئوریزه کردن جهل و جمود فکری به نام علم بود. الان هم بعضی کارها انجام میشود که عقلانیت را نابود میکند و نخبگان باید به جای تأیید این کارها، حرفهای کلان خودشان را بزنند.
عشق ما این است که میگوییم چیزی ساختهایم که از مشابه خارجی آن بهتر است. درحالی که صادرات برخی اقلام فاجعه است. ما نباید محصولات کشاورزی را صادر کنیم. محصولات آب بر را باید وارد کنیم، جز برخی محصولات که از نظر سیاستهای استراتژیک و امنیت ملی کشور ضروری است. خیلی از صنایع ما اگر صرفه ندارند، باید کنار بروند. این غصه ندارد. با این حال به اشتباهات ادامه میدهیم، انگار خودمان را در جزیرهای جدا از اقتصاد جهانی تصور میکنیم.