ستاره صبح آنلاین/اعظم طاهری:ورود رونالدو روز دوشنبه گذشته به ایران و نحوه استقبال از او توسط مسئولان تیم پرسپولیس و همچنین هواداران او حواشی بسیاری به دنبال داشت.برخی کاربران این نوع استقبال را خود تحقیری خواندند و برخی دیگر آن را امری طبیعی دانستند که در تمام دنیا مرسوم است.در ارتباط با این موضوع ستاره صبح انلاین با حمید خاورزمینی جامعه شناس و استاد دانشگاه گفت و گویی انجام داده که در ادامه می خوانید:
-نظر شما درباره نحوه استقبال از رونالدو چیست؟
بر اساس نگاه هایدیگری تحلیل ما در یک "دازاین" اتفاق می افتد به عبارت ساده تر هر پدیده را باید در شرایط زمانی مکانی و ساختار ارزشی حاکم مطالعه کنیم.بنابراین ابتدا باید به این پرسش پاسخ داده شود که ما چه کسانی هستیم؟
در تقابل امواج دین حکومتی و امواج امپریالیسم رسانه ای هویت ملی_مذهبی مشخصی نداریم.اما مخرج مشترک بزرگی داریم و آن اینکه خود را قوم برگزیده جهان می دانیم.
در باورهای شیعی ما قرار است بیس و پایه قیام دادگر جهان باشیم.
در باورهای ملی نیز ما تمدن را ساخته و پرداخته و به جهان صادر کرده ایم و گاه منتظر سوشیانس و زرتشت سو هستیم.
در هر دو حالت بنا به نظر، ما وارثان و خونخواهان امام حسین(ع) هستیم و این در حالی است که بنا به جمله مستند و تصریح شده از حضرت علی(ع) اینگونه دویدن در پی حتی حاکمان از بدترین گناه هاست و یا فرزندان کوروش کبیریم که اولین منشور برای حقوق بشر و کرامت انسانی را نه تنها بر مردمان خود که بر همه ی ملتهای زیر حکومتش فرمان داده است.
پرسش بعدی این است که اکنون ما کجا هستیم؟
از سوی دیگر اگر به شرایط فعلی کشور نگاه کنیم می بینیم که تقریبا تمامی مردم از شرایط موجود ناراضی هستند
این نارضایتی بیشتر در مسائل اقتصادی خود را نشان می دهد.
تداوم شرایط سخت اقتصادی طی چند سال اخیر باعث نا امیدی شده و حال چگونه است با این شناخت درست یا نادرست از خود اینگونه فعال و پرشتاب برای نهایتا یک عکس سلفی تپه نوردی می کنند و انگونه ذلیلانه بدنبال اتوبوس حامل بازیکن میدوند که مایه تمسخر کشورهای همسایه میشود.
بسیاری از این افراد به جایگاه ایران در جهان امروز معترضد اما خودشان چه کرده اند؟
-چرا جوانان نسبت به اسطوره ها این میزان از اشتیاق را نشان می دهند؟
صنعت فوتبال یکی از پر درآمد ترین صنایع جهان است و طبیعی است که پروپاگاندای سرمایه داری چنین شخصیت هایی را خلق می کند، اشتیاقی اینچنینی نشان از آن دارد که بی هویتی ملی_مذهبی به نقطه پایینی نزول کرده است. جوانی که مشکلات مالی، عاطفی، جنسی اش را سر به عرش تصور می کند و ممکن است حتی اینگونه نباشد اما خودش این باور را دارد که نباید به این حضورها اهمیتی بدهد.
اینگونه رفتار ها ویژه دو نوع قشر است افرادی که در بی دردی کامل بسر می برند و به دنبال تنوع برای نجات از پوچی روزمره هستند و افرادی که از فلاکت و بدبختی خود هیچ اطلاعی ندارند.
-به نظر شما از حضور چنین شخصیت هایی در تراز جهانی چگونه باید استفاده کرد که به تامین منافع ملی کمک کند؟
این موضوع بحثی اقتصادی است که البته ان را رد نمیکنم اما اگر به اصل آن بنگریم با وجود همه ی امکانات و منابعی که در کشور داریم حتی این هم نوعی حقارت تلقی می شود.
حتی کسانی که همه چیز را بهکسب در امد تعریف می کنند میگویند با دیدار عمومی با بلیط فروشی باید ترتیب داد اما همنانطور که در مقدمه عرض کردم در دازاین ایران و ایرانی خودباختگی است که البته این فرد در قیاس با بسیاری از شخصیت ها که جوانان خود را محو در انان می بینند خیلی فاجعه امیز نیست.
اما بهر حال حتی بهره اقتصادی از آن هم برای ما نوعی خفت است. اگر یک کشور فقیر باشد می تواند فرصتی برای بهره های محدود اقتصادی تلقی شود.
اما در سرزمینی که اکنده از ثروت و امکان اقتصادی است نگاه اقتصادی داشتن هم نوعی خفت است.
ثروت ها و سرمایه های گوناگون الگوهای خاص که بسیار داریم اما الگوهای عام فراوانی هم هست که بسته ای فضایل اخلاقی اند یکی از آنها برای فوتبال دوستان علی دایی است که ضمن داشتن تونایی های ورزشی بالا در حد اسطوره ای جهانی در تحصیلات دانشگاهی و خیرخواهی و شغل افرینی و دستگیری از ناتوانان شهره است.
سالها دل طلب جام جم از ما می کرد
انچه خود داشت ربیگانه تمنا می کرد
ناگفته نماند اشاره به تنها یک نام مشتی نمونه خروار است
چه بسیارند قهرمانان بی نام نشانی که در معیشت خود و خانواده گرفتارند که قطعا الگوی مناسبی در فرهنگ عمومی تلقی نمی شوند.
چه فرهاد ها مرده در کوهها
چه حلاج ها رفته بر دارها
حتما اینجا جای یک سوال خالی است و آن اینکه چرا ما به اینجا رسیده ایم.دلایل زیاد و فراوانند و کتاب در این زمینه نگاشته شده اما اگر به روش فراساختارگرایانه فوکو به تحلیل موضوع بپردازیم باید بگوییم گر چه این ضعف هویتی ریشه در اقتصاد و سبک زندگی سنتی غیر متمدنانه ما دارد اما بی کوششی و گاه کوشش معکوس حاکمیت که می تواند یکشبه ره صد ساله ی فرهنگ را طی کند مهمترین عامل در این حوزه می باشد. باز تاکید می کنم همه گناه بر عهده نظام سیاسی نیست و فرهنگ عمومی جامعه متهم ردیف نخست است اما همانگونه که الیاس جامعه شناس ژرفانگر بیان می کند موتور محرک فرهنگ دربار و محافل سیاسی قدرت است که فرهنگ عمومی را شکل می دهد.
(البته علاقمندان به گفتمان دینی هم بدانند که این همان الناس علی دین ملوکهم _قال المعصوم_ است.)
با استفاده از ابزار قدرت می توان سطح عمومی یک فرهنگ مبتذل شده را ارتقا بخشید و البته این قدرت می تواند بجای اهتمام در متمدن نمودن مردم و به جای رسیدگی به سطح تنزل یافته خود باوری و حتی عفت عمومی، مردم را در گیر چالش داخلی بر سر حجابی کند که میدانش یک بازنده دارد و آن هم تمدن یکملت است.