کمتر کسی را پیدا میکنید که چون آیتالله طالقانی ۴۴ سال از رحلت او گذشته باشد اما همچنان در قامت ابوذر زمانه بهعنوان فریادگر آزادی و اتحاد و همدلی و به عنوان یک روحانی روشنفکر، متعهد، شجاع و مبارز در صدر گروهها و جریانات سیاسی و در مقام یک تئوریسین مذهبی و تأثیرگذار در دورۀ معاصر ایران، با شخصیتی مستقل و کاملاً مردمی، در کانون توجهات سیاسی و مردمی اعم از موافق و مخالف قرار داشته باشد.
این خود نشانهای از نقش بیبدیل و اثرگذار او در نهضت و پیروزی انقلاب بهشمار میآید.
سبک زندگی و آثار و اندیشههای طالقانی نشان میدهد که او در چه شرایط سختی و با تحمل چه مشقاتی توانست دِیِن خود را نسبت به مردم، اسلام و جامعه ادا کند و همچنین نحوۀ مقابلۀ او با مشکلات سیاسی ـ اجتماعی زمانه و نیز قدرت مقاومتش در برابر آن ناملایمات میتواند درسی آموزنده و سرشار از امید برای نسلهای امروز و فردا و رهبران این نسلها باشد.
نه تنها ورود آیتالله طالقانی به عرصۀ سیاست و مبارزه، نویدبخش و امیدوار کننده بود که اقدام او و یاران همراهش، آقایان مهندس بازرگان و یدالله سحابی در تأسیس نهضت آزادی ایران در سال 1340 و ورود این جریان مذهبی در عرصۀ سیاست نور امیدی در دل همۀ آزادیخواهان از هر دو طیف مصدقیها و مذهبیها افکند و انگیزۀ شخصیتهای برجستهای مثل دکتر علی شریعتی و برخی روحانیون را برای ورود به عرصۀ سیاسی قویتر کرد.
هر چند در دهۀ چهل، چراغ جنبشهای آزادیبخش در قارههای آمریکای لاتین و آفریقا و برخی کشورهای جهان سومی آن روز شعلهور شده بود و جهان شاهد مبارزات و پیروزی انقلابیون کوبا و الجزایر بود و هر چند تحولات داخلی جامعه ایران در آن دوره، بسیاری را بر سر شوق آورده بود، اما کشمکشهای جناحی و سلایق درون کشور که با درگیریها و جاهطلبیهای کودکانۀ برخی افراد و جناحها همراه بود، بارقههای امید را به یأس و ناامیدی مبدل میکرد.
در این میان نقش محوری و اتحادآفرین و جامع آیتالله طالقانی در آن دوران و بعدها با پیوستن به نهضت و رهبری حضرت امام در سال 1342، بسیار کارساز و امیدبخش بود و هر فردی را برای تغییر و دگرگونی وضعیت جامعۀ خود به فکر وا میداشت.
طالقانی سودای تغییرات بنیانی و اعتلای مبارزه و اعتلای مکتب و مذهب را در سر داشت و از این منظر به همراهان و مبارزان با سلایق گوناگون و در طیفهای مختلف نگاه میکرد و به همین خاطر همۀ ظرفیتها را به کار میگرفت و همۀ سلایق و روشها را در خود هضم و حمل میکرد.
شکلگیری نهضت آزادی در ایران و تشکیل شعبات دانشجویی آن در خارج از کشور، نشان از انگیزهها، اهداف و آرمانهای بلند طالقانی و مؤسسان نهضت دارد که بر پایۀ مبانی و اعتقادات مذهبی خویش، پا به صحنۀ مبارزات سیاسی گذارده بودند و علاوه بر بُعد استقلالخواهی و ملیتگرایی (که از این جنبه با نیروهای ملی در دوران ملی شدن صنعت نفت همسو و همگام بودند) بر انگیزهها و مبانی مذهبی ـ اعتقادی خویش نیز تأکید داشتند و آن را به مثابۀ عنصری پایهای در تکوین هویت فردی ـ اجتماعی و مبارزاتی در کنار عنصر ملیت قرار میدادند.
اگرچه بنیانگذاران نهضت آزادی، مخصوصاً مهندس بازرگان در التزام عملی به اسلام و احکام شرعی الگو و نمونه بودند، اما حضور آیتالله طالقانی در این جمع و اهتمام فوقالعاده او هم به وجه ملی و هم به وجه مذهبی در هویتبخشی به روند مبارزات سیاسی و تأکید مدام وی بر این مشی و ایجاد تشکل و سازماندهی فعالیتها، باعث کم شدن تأثیرات پیچیده شرایط و ترکیب تضادهای اجتماعی و سیاسی داخلی و ترفندها و سیاستهای پیچیدۀ استعماری و امپریالیستی بر روند حرکت نهضت شده بود.
نهضت آزادی ایران که در 27 اردیبهشت سال 1340 تشکیل شده بود، بعد از قیام 15 خرداد 1342 و آغاز حرکت نهضت امام خمینی به مرحلۀ متکاملتری قدم میگذارد؛ چرا که قیام خونین 15 خرداد 1342 تأثیر زیادی بر هواداران و رهبران نهضت آزادی در ایران و خارج از ایران گذاشت.
با آنکه قیام 15 خرداد با سرکوبی خونین پایان پذیرفت، اما دستاوردهای آن از جمله آگاهی و بیدار شدن مردم و ضرورت توجه و تمرکز همۀ گروههای مبارز در یک رهبر واحد و رهبر متمرکز و شایسته نظیر امام خمینی(ره) تأثیر سرنوشتسازی در تاریخ نهضت مردم ایران به جا نهاد و مردم و پیشگامان مبارزه، از جمله آیتالله طالقانی را امیدوار و خوشحال نمود.
آیتالله طالقانی به همراه مردمی که شجاعانه به قیام برخاسته بودند و سینه خود را در برابر گلولههای رژیم کودتا و استبداد سپر کرده بودند، در کنار امام قرار میگیرد و با تحمل سختترین شکنجهها، زندانها، تبعیدها و با تحمل تلخترین روزها به یک اسطورۀ محبوب و یک مبارز نستوه تبدیل میشود و نام و راه او با نام و راه نهضت گره میخورد.
سید مهدی حسینی دورود*