به گزارش ستاره صبح آنلاین مرکز اطلاعرسانی پلیس در اطلاعیهای که برای مرگ کیومرث پوراحمد، کارگردان سینما و تلویزیون کشورمان منتشر کرده، آورده است:«در پی اعلام یک فقره خبر فوت مشکوک فردی سالخورده در دهکده ساحلی بندرانزلی به مرکز فوریتهای پلیسی ۱۱۰، موضوع در دستور کار کارآگاهان پلیس آگاهی شهرستان بندرانزلی قرار گرفت. با توجه به اهمیت رخ داد، بلافاصله اکیپ پلیس آگاهی برای بررسی صحت و سقم موضوع در محل حادثه حضور پیدا کردند که با جسد بی جان کارگردان نام آشنای کشورمان آقای کیومرث پور احمد مواجه شدند.
در حال حاضر یافتههای پلیس حاکی از آن است که در کنار جسد مرحوم پوراحمد دست نوشتهای کشف شده است که متاسفانه حکایت از اقدام وی به خودکشی دارد. تلاش کارآگاهان پلیس برای بررسی دقیق علت انگیزه احتمالی متوفی در اقدام به خودکشی، ادامه دارد...»
به گزارش ستاره صبح، پوراحمد که قصههای مجید نوشته هوشنگ مرادی کرمانی را به زیبایی به تصویر کشید و دهها اثر سینمایی به یادماندنی از خود به جا گذاشت این دنیای فانی را تاب نیاورد و دست از زندگی کشید.
هنرمندان و اهالی فرهنگ در ساعتهای اولیه اعلام این خبر در منزل پوراحمد گرد آمدند تا با یکدیگر و با خانواده وی ابراز همدردی کنند.
به گزارش ایسنا کیانوش عیاری، گلاب آدینه، رخشان بنیاعتماد، میلاد صدرعاملی، علیرضا معتمدی، مهری شیرازی، عباس یاری، میناوحید،مسعود جعفری جوزانی، هوشنگ گلمکانی، احمد امینی، محمد مهدی عسگرپور، حبیب احمدزاده، فردین خلعتبری، علی قائممقامی، مرضیه برومند،جابر قاسمعلی، ابراهیم حقیقی، منصوره وافری، محمدرضا غفاری، کوروش سلیمانی از جمله هنرمندانی هستند که به دیدار همسر پوراحمد رفتند.
درباره علت مرگ این کارگردان سینما اخبار و حاشیههایی منتشر شده است اما آنچه با وجود این اتفاق قطعی، دوستان و همکارانش را بیشتر اندوهگین کرده، پیگیریهایش تا همین چند روز قبل، برای تدوین دوباره و تغییراتی در فیلم آخرش «پرونده باز است» بوده است.
خانواده پوراحمد قرار است فردا (۱۷ فروردین ماه) عازم رشت شوند تا کارهای اداری برای انتقال پیکر وی انجام شود، البته زمزمههایی هم در منزلش شنیده میشود که نامهای شاید به عنوان وصیتنامه از مرحوم پوراحمد وجود دارد که در آن خواسته تا در اصفهان به خاک سپرده شود اما همکارانش که پیگیر امور هستند میگویند با توجه به در دسترس نبودن نامه و بیتابی همسرش هنوز چیزی قطعی نیست.
با این حال، این احتمال هست که اگر قرار باشد خاکسپاری در جایی به غیر از تهران انجام شود، مراسم تشییع جداگانه در تهران انجام شود.
رضامیرکریمی: چرا صبر نکردی رفیق؟!
رضا میرکریمی در پی درگذشت ناگهانی کیومرث پوراحمد خاطرهای از همکاریشان در فیلم «نگهبان شب» بازگو کرد و حسرت خورد که چرا فرصت نشده است با هم فیلم را روی پرده ببینند.
این فیلمساز نوشتاری کوتاهی را اختصاصا در اختیار ایسنا گذاشت و درباره همکاری کوتاهشان در «نگهبان شب» نوشت: «بدجوری گیر کرده بودم، صحنه چیده شده بود و کار نور خیلی وقت پیش تمام شده بود، بازیگری که از قبل برای یک نقش کوتاه انتخابش کرده بودم، غلط از آب در آمده بود و همون برداشت اول آب پاکی را ریخت روی دست همه ما، چند بار همین ساعت صبح زنگ زده بودم و تو خواب بودی.
این بار انگار بسمالله از ته دل اثر کرد. تلفن را برداشتی. خودت هم تعجب کردی که چرا امروز گوشیت سایلنت نیست. یک ساعت بعد بیمنت سر صحنه بودی و همزمان با تست گریم، صبحانه خوردی و دیالوگها را تمرین کردی. هم لهجه را شیرین کردی، هم به جملهها طنز بخشیدی. یک ساعت بعد پلانها را که رنگ صمیمی تو را داشت، با موفقیت گرفتیم. حتی بیشتر از انتظارم شد. برایت اصلاً عجیب نبود که اسم نقش توی فیلمنامه هم «کیومرث» بود، گفتی به قسمت اعتقاد نداری ولی همیشه وقتی پای رفاقت در میان باشد، کارها درست میشود. همین چند روز پیش برایم پیغام دادی، دلت گرفته بود از حجم جهل و خرافه توی جامعه.
ناامیدانه از امید گفتم و برای اینکه حرف را عوض کنم، قرار گذاشتیم بعد از ماه مبارک که از سفر برگشتم، فیلم و بازی خوب تو را با هم ببینیم. حیف شد. چرا تا عید صبر نکردی رفیق؟»
مصاحبه اشکبار مرادی کرمانی
هوشنگ مرادی کرمانی در گفتوگو با ایسنا که با بغض و گریه همراه است، درباره تجربه همکاریاش با کیومرث پوراحمد که حدود ۱۱ قصه از «قصههای مجید» را به قاب تلویزیون آورده است، میگوید: پوراحمد شخصیت مجید و قصههای مجید را خورد، هضم کرد و بازتاب افکار و موقعیتهای خود را به آن اضافه کرد و به تصویر کشید. او در خانوادهای شلوغ و در عین حال اهل هنر زندگی میکرد. او شخصیت مجید و بیبی را به گونه دیگری خلق کرده بود که حاصل خلاقیت و واقعیت ذهنی خود بود و در نهایت کار ماندگاری شد.
او ادامه میدهد: کارگردانهای زیادی برای به تصویر کشیدن «قصههای مجید» سراغم آمدند، اما زمانی که پوراحمد و علاقهاش را به ساخت این داستان دیدم، تصمیم گرفتم کار را به او بسپارم. او واقعا شیفته «قصههای مجید» بود و به آن علاقه داشت. با همه دستاندازیهای کسانی که مجید را دوست نداشتند و با توجه به بودجه اندکی که تلویزیون برای این سریال در نظر گرفته بود، پوراحمد سختیها را تحمل کرد و سریالی ساخت که هرکسی با هر تفکر و عقیدهای آن را دوست داشت، من هم دوستش داشتم. همیشه خوشحال هستم و حالا باید بگویم «بودم» که او این کار را انجام داد و «قصههای مجید» را به تصویر کشید و نسلهای مختلف آن را دیدند تا از دیدنش لذت ببرند و در ذهنشان به یادگار بماند.
مرادی کرمانی خاطرنشان میکند: «قصههای مجید» همچنان سرافزار بود. مجید شانس آورد، من شانس آوردم، تلویزیون شانس آورد که چنین فرد ناب و درجه یکی سریالی را که پر از نکتههای اخلاقی و آموزشی و پر از مهربانی و صداقت است، ساخت. این سریال حاصل زندگی و ذهن پوراحمد بود که با مجید همراه شد. شاید هرکس دیگری این سریال را میساخت، مجید چنین خوششانس نمیبود.
او میگوید: کیومرث پوراحمد عین بچهها بود، بچهای بود که فقط بزرگ شده بود. او خلاقیت، صداقت و صمیمیت و حس کودکی داشت، خوشحال بود اما گاهی تند و تلخ میشد و خیلی تلخ اما بچهای ساده و صمیمی و مهربان بود و از هیچکس کینهای نداشت. خدا او را رحمت کند.
سنگ قبر ساده میخواست
به گزارش ایسنا، این فیلمساز سالها قبل از کوچ بهاریاش در کتاب «سنگ قبر» که سال ۹۴ از سوی نشر «رهی» منتشر شده و پرسشهایی درباره مرگ را با شخصیتهای گوناگون مطرح کرده، در پاسخ به پرسشی درباره نگاهش به مرگ نوشته است: «واقعا از مرگ نمیترسم. البته نگران یکی دو مسئولیت مهم زندگیام هستم و دلم میخواهد پیش از مرگ این دو مسئولیت به سرانجام رسانده باشم ولی خب مرگ که خبر نمیکند، هرکس هم میمیرد، لابد مسئولیتهای ناتمام داشته است. صد البته این توضیح لازم است که از مرگ تدریجی، مرگی که بعد از سکته و بعد از مدتها بستری بودن بیاید، سخت نگرانم!
همیشه گفتهام هیچ دوست ندارم مرگم به زندگی دیزالو شود. از تخت و لگن و فس فس و این مقدمات بدجوری بیزار و نگرانم. دوست دارم زندگیام به مرگ کات شود. به قول پدر علیرضا داودنژاد، یک سکته تمیز ! که عاقبت هم با یک سکته تمیز میمیرد! خوش به حالش! یادم هست مادر رضا کیانیان که فوت کرد بهش زنگ زدم، اولین سئوالم این بود که مادرت چطوری مرد؟ گفت: صبح دلش درد گرفت و ظهر مرد! گفتم خوش به حال مادرت و تو !
به همسرش توصیه کرده بود که سنگ قبرش کوچکترین سنگ قبر موجود باشد و با خط خوش شکسته نستعلیق فقط بنویسد: کیومرث پوراحمد و زیر اسمش دو تا تاریخ ، ۲۵ آذر ماه ۱۳۲۸ و زیر آن هزار و سیصد و فلان فلان. نه یک کلمه کم و نه بیش!