در جامعه ایران هیچ اختلاف نظری در مورد حکم شرعی حجاب وجود ندارد. حتی افرادی که بد حجاب و یا بی حجاب هستند باور دارند که تکلیف محجبه بودن زن، تکلیفی الهی است. از این رو حجاب در مرتبه ای جامعه شناختی، برای ایرانیان یک ارزش تلقی می شود.
در جامعه ای که ارزش حجاب را می داند اگر کسی به آن معتقد باشد، حجاب را می پذیرد و هر کسی که اعتقادی به حجاب نداشته باشد، حداقل به آن احترام می گذارد. همانطور که سال ها است در جامعه شاهد این رویکرد هستیم.
جامعه می تواند از افراد غیر معتقد به حجاب انتظار داشته باشد که حرمت این تکلیف الهی را نگه دارند، ولی نمی تواند اجباری در رعایت کامل حجاب برای شهروندان غیر معتقد اش قائل شود. محل نزاع اینجا است که حجاب را نماد جامعه اسلامی تعریف کرده ایم و می خواهیم همه را به رنگ ایمان مد نظر خود درآوریم.
شاید اینجا گفته شود که حاکمیت این توانایی را دارد و می تواند از ابزار قانون استفاده کند و جامعه ملزم به پذیرش و رعایت قوانین مربوط به حجاب باشد. این همان برخورد است که نتیجه اش کشور را درگیر کرد. باید درباره نتایج بگیر و ببند در مورد یک قانون صحبت شود. بعد از گذشت چهار دهه می توانیم ببینیم آیا برخورد های تند نتایج مطلوبی داشته یا نه؟!
زن می تواند به حجاب معتقد باشد یا نباشد، اما چون ساختار فرهنگی جامعه ایرانی اسلامی است، شهروند زن نمی تواند بدون حجاب یا با وضعیت ظاهری نامناسب در جامعه ظاهر شود. این مرحله یعنی انتخاب آزادانه پوشش در چهارچوب فرهنگ جامعه، که یک هنجار اخلاقی و یک قرارداد اجتماعی است.
در ضرورت حجاب شکی نیست ولی در اجباری بودن و محدود بودن پوشش مخالفت و انتقاد ها زیاد است. نباید سلایق اشخاص و مصالح سیاسی را بر گردن دین بیندازیم. به ویژه که بخواهیم به نام دین اجبار بوجود بیاوریم « لا اكراه فی الدین قد تَبَینَ الرُّشْد مِنَ الْغَی» که اگر حجاب اجباری باشد اقبال به حجاب کاهش پیدا می کند. لازم است به نظرات شهید بهشتی و شهید مطهری درباره حجاب توجه شود.
در اصل پذیرش دین اجباری وجود ندارد چه برسد به احکام دین. همانطور که نماز تکلیف واجب و شرعی است اما حاکمیت نمی تواند مردم را بر چگونه خواندن و کیفیت خواندن نماز تکلیف کند. شرع تکلیف کرده است که خواندن نماز بر مسلمان واجب است اما نماز خواندن را به اختیار مردم گذاشته شده است.
حجاب هم به عنوان یک اصل در دین ما یک تکلیف است ولی انجام دادن یا انجام ندادن آن مساله ای شخصی است. مومن می پذیرد و حجاب را انتخاب می کند.
انتخاب به مردم واگذار شده است. خارج کردن این تکلیف از حیطه اختیار و انتخاب مردم و خارج کردن اش از محدوده اراده و حوزه ایمان مردم، برای جامعه مساله ایجاد می کند و تبعات آن جامعه را تحت تاثیر قرار داده و می دهد.
امروز فضای عمومی کشور آمادگی گفت و گو درباره این موضوع را دارد و می تواند از ایده ها و آرا مختلفی استقبال کرد. در چنین فضایی بگیر و ببند در موضوع حجاب جواب نمی دهد. چون مساله را از حالت گفت و گو خارج می کند و به نزاع و لجبازی می کشاند.
در خصوص حجاب اشتباهاتی رخ داده است. برخورد قضایی و بگیر و ببند در مساله ای که ماهیت دینی دارد اشتباهات است.
به جای مقابله با بدحجابی بهتر است حجاب را ترویج کرد و طرح ها و برنامه هایی در خصوص ترویج و تبلیغ حجاب اجرا کرد. اگر به جای برخورد پلیسبا افراد بدحجاب، خانم های محجبه را تشویق می کردیم نتیجه بهتری به دست می آمد.
به عقیده نویسنده باید این حقیقت را پذیرفت که نوع پوشش جوامع در طول زمان تغییر می کند و مقاومت در برابر این تغییر و تلاش برای اعمال نظر در خصوص پوشش و هر مساله فرهنگی دیگری آب در هاون کوبیدن است. بخصوص در شرایطی که جامعه در برابر برخی تصمیمات واکنش منفی نشان می دهد.