به گزارش ستاره صبح آنلاین اگر قدرتهای روز بتوانند نقاط عطف تاریخ را پیشبینی کنند، گامی برای اجتناب از آنها بر خواهند داشت. دولتها و مردم دوست دارند باور داشته باشند که در تاریخ اجتنابناپذیریهای بیشتری ازآنچه واقعاً موجود است، وجود دارد. رویدادهای غیرمنتظرهای که اهمیت زیادی دارند، مانند سقوط فرانسه در سال 1940 (1319 شمسی و روی کار آمدن حکومت فاشیستی ویشی- مترجم)، سرنگونی شاه در 1979(1357) و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال 1991 (1370) که همه نشان میدهد، کارشناسان موفق به پیشبینی این نقاط عطف نشده بودند.
تحقیقات برای یافتن علل اصلی تغییرات تاریخی عمیق میشوند و غالباً آنها را پیدا میکنند؛ اما به گفته «لرد نورتکلیف» هرگز نباید احساس خود را از ظاهر واقعیات از دست داد. عناصر اصلی در تحولات مهم تاریخی ممکن است تصمیمات و اقداماتی باشد که بهراحتی میتواند راه دیگری را طی کند. بهعنوانمثال، دلایل دیرینهای برای حمله صدام حسین به کویت در سال 1990(1369 شمسی) وجود داشت، اما اگر رهبر عراق در آخرین لحظه تصمیم خود را تغییر میداد، هیچیک از این موارد اهمیتی نمییافت.
من یک دهه استدلال کردم که دولت افغانستان یک خرابه شناور است و این عدم محبوبیت و شکنندگی دولت است و نه قدرت طالبان که نیروی محرکه این رویدادها شده است. بااینحال اگر دونالد ترامپ در فوریه 2020 (اسفند 1398) توافقنامه یکطرفه برای خروج ایالاتمتحده با طالبان را امضا نکرده بود، این وضعیت میتوانست تا مدتها ادامه داشته باشد؛ و حتی اگر جو بایدن در سخنرانی خود در ۱۴ آوریل امسال تصمیم به عزیمت آمریکا قبل از ۱۱ سپتامبر نگرفته بود، حتی ممکن بود یک چنین افتضاح نهایی را به وجود نیاورد.
او بهدرستی گفت که رژیم سابق افغانستان شاخه بسیار پوسیدهای را برای آمریکا فراهم آورده بود که بتواند برای همیشه بر روی آن بنشیند و سپس تصمیم گرفت در همان شاخه بالا و پایین بپرد بدون آنکه انتظار شکستن آن را داشته باشد. در مورد جزئیات مربوط به اینکه چطور همهچیز یک شبه در هم پیچید و خراب شد و اینکه نحوه جلوگیری از آن چگونه میتوانست باشد، بحثهای مسمومی در جریان است، اما درس بسیار مهمتر این است که روش جنگ آمریکایی ناکارآمد است و بهطور خودکار به شکست میانجامد.
بین سالهای 2001 تا 2021، دولتهای ایالاتمتحده درزمانی که موضوع افغانستان پیش میآمد، بهطور مداوم بر اساس منافع سیاسی داخلی خود عمل میکردند که این منافع بهندرت با منافع عادی افغانها منطبق بود.
واقعیت عجیب این است که ایالاتمتحده در ماههای اولیه سال 2002 در جنگ پیروز شده بود، در آن زمان نیروهای تحت حمایت آمریکا، طالبان را سرنگون کردند و القاعده کشور را به مقصد پاکستان ترک کرد؛ اما کاخ سفید «جنگ علیه تروریسم» را حتی در غیاب تروریستها به دلیل جذابیت شدید آن برای عموم مردم ایالاتمتحده که بهشدت از شوک 11 سپتامبر آسیب دیده بودند، ادامه داد. نیروهای آمریکایی با برگرداندن جنگسالاران قدیمی از آنها حمایت کردند؛ افرادی که راهزنی آغشته به خون آنها بین سالهای 1992 تا 1996 طالبان را بهعنوان واکنش متولد کرده بود. این افراد با برخورداری از حمایت آمریكا برای جلب قدرت و پول استفاده میکردند و اغلب رقبای خود را بهعنوان حامیان مخفی طالبان و القاعده مورد سرزنش قرار میدادند.
اینکه چگونه این روند باعث بیاعتبار شدن نیروهای ضد طالبان و بازگشت طالبان شده است، در کتاب درخشان «آناند گوپال» با عنوان «بدون مردان خوب در میان زندهها: آمریکا، طالبان و جنگ از نگاه افغانی» توضیح داده شده است. بر اساس مصاحبههای فراوان، این کتاب به شکل قانعکنندهای توصیف میکند که چگونه مداخله نظامی ایالاتمتحده ابتدا به خلاص شدن از دست طالبان کمک کرد، اما سپس آنها را با روسای غارتگر محلی جایگزین کرد، افرادی که مخالفین خود را بهعنوان «تروریست» معرفی میکردند.
بسیاری از فقیرنشینان پشتون در جنوب افغانستان، در ابتدا از دیدن نیروهای آمریکایی خوشحال بودند، به این امید که مداخله آمریکا به معنای انتخابات دموکراتیک و کمکهای اقتصادی است؛ اما سرخوردگی زمانی آغاز شد که کشاورزان غیرسیاسی یا ضد طالبان در فرودگاه بگرام و گوانتانامو مورد بدرفتاری و حبس قرار گرفتند. گوپال در کتاب خود به نمونههای متعدد اشاره میکند که چگونه در یک منطقه، «نیروهای آمریکایی در ژانویه 2002 به مدرسه و خانه فرماندار حمله کردند و اکثر رهبری طرفدار خود را یک شبه نابود کردند.» این اشتباهات ایالاتمتحده طی دو دهه -با استفاده از تیمهای تهاجمی برای انجام حملات شبانه و نیروی هوایی در همه زمانها -به جوانسازی طالبان کمک کرد که اهداف آنها اغلب توسط اطلاعات نادرست و جناحی انتخاب میشد.
طبق پیشبینیها، انگیزه پیوستن مردان جوان به طالبان در سالهای اخیر بر اساس گزارشها محلی دو برابر شده است. جنگجویان گفتند که آنها به دلیل کشته یا زخمی شدن غیرنظامیان در حملات هوایی و حملات شبانه و به دلیل حمایت ایالاتمتحده از قبایل و گروههای قومی متخاصم با آنها به طالبان پیوستهاند.
نتیجه نهایی این است که با هزینه هنگفت – رقمی که بین یک تریلیون دلار تا 2.3 تریلیون دلار در 20 سال بسته به نحوه محاسبه آن متغیر است - واشنگتن روشی را برای جنگیدن ابداع کرده که مطمئن شود هرگز پایانی بر آن متصور نیست. نیروی هوایی آمریکا ممکن است طالبان زیادی را کشته باشد، اما آنها تعداد بیشتری را به خدمت گرفتهاند.
سپتامبر 2021
پاتریک کاکبورن
تارنمای کانترپانچ
برگردان و کوتاهسازی علیاصغر شهدی
[email protected]