شکلگیری معرفت اجتماعی جدید
زنان کنشگران کانونی جنبش اخیر بودند اما در کنار آنها کنشگران دیگری هم وجود دارند. این وضعیت حاصل تحولی است که در فرم معرفت اجتماعی به وجود آمده است. معرفت اجتماعی را اندیشمندان، دانشگاهیها و سیاستمداران درست نمیکنند، معرفت اجتماعی از درون زندگی روزمره، تجربیات جمعی و از واقعیتها و ادراکات روزانه و جمعی شکل میگیرند. جنبش اعتراضی ایران امروز مانند جنبشهای دیگر چند لایه است، سادهسازی کردن آن به یکلایه به فهم جنبش کمک نمیکند، این واقعیت آشکار است که جنبش اعتراضی مردم ایران با زنان هویت پیداکرده و کنشگران اصلی آن زنان هستند، اما صرفاً مسئله زنان نیست. بلکه محصول شکل یا فرم معرفت اجتماعی است که در دهههای اخیر در ایران شکل گرفت. شیوه اندیشیدن و فهم مردم درباره زندگی، جهان، انسان، بدن، مردانگی، زنانگی، سیاست، حوزه عمومی و شهر تغییر کرده است.
مطالبه زنانگی به شیوه جدید
زنان در کنار مردان، طبیعت و تاریخ میاندیشند و تفسیر میکنند. این معرفت اجتماعی که در جامعه ما شکلگرفته چند ویژگی دارد. زنانگی را به شیوه جدید میفهمد، شیوهای که از مشروطه شروع شد، در دوره پهلوی گسترش پیدا کرد، اما در انقلاب ۵۷ به بعد آن فهم از زن بودن و زنانگی داشت به حاشیه کشیده میشد. فهم از زن متجدد، فهم مردان را از زنانگی تغییر داد، مردان در این معرفت اجتماعی جدید که زنانگی را جور دیگری میفهمد همراه هستند، به عبارتی میان مردان، آن فهم از زنانگی که گفتمان رسمی حاکمیت از آنها میخواست دیگر وجود ندارد. در این فرآیند شیوه فهمیدن زنانگی، مادری و خواهری و همسر بودن، تغییری کرده است. ازاینروی برای اتفاقات اخیر و به میدان آمدن زنان دیگر نمیشود واژه «مطالبات» را انتخاب کرد، واژه مطالبات در فضای کشورهایی مانند فرانسه، بریتانیا، کشورهای اسکاندیناوی و جوامع توسعهیافته به کار میبریم که زمینه جامعه دموکراتیک است، جامعهای که از حیث صنعتی و اقتصادی رشد یافته و در آن انتقادپذیری وجود دارد.
تقابل بر سر جامعه و انسان
بحرانها در ایران بهطور طولانی مدت شکلگرفته و جامعه در سامان معرفتی امروز خودش با آن مشکل دارد. جامعه معرفت و آگاهی خودش را در لحظهای مشخص به رخ میکشد اما در فرآیند تدریجی و طولانی آن را پرورش میدهد، آگاهی جامعه همیشه در سکوت شکل میگیرد اما در لحظه بیان میشود. شاید بخشی از گفتمان حاکم میل به حل مسائل ندارد. اگر خواستههای جامعه صرفاً اقتصادی باشد حاکمیت راحتتر میپذیرد، چراکه با خواستههای اقتصادی مشکل تئوریک ندارد، اما در فهم جدید از معرفت یک تقابل میان هسته دال مرکزی گفتمان رسمی و دال مرکزی جنبش اخیر وجود دارد.
تقابل بر سر تعریف جامعه و انسان است. در جامعه ایران معرفت اجتماعی و شیوه فهم ما از خودمان، بدن، زندگی تغییر کرده است، اینکه شعار مردم زندگی باشد بهندرت در جوامع دیگر رخ میدهد برای اینکه سامان سیاسی زندگی را به رسمیت میشناسد، اینکه مردم یک جامعه در شعارهای خود زندگی را مطالبه کنند باید بررسی شود، ما با سامان سیاسی روبهرو هستیم که چندان به مفهوم زندگی به معنای عینی و جهانی نزدیک نیست، زیبایی مفهوم زندگی به ایهامی است که در تعریف آن نهفته است و به هرکس اجازه میدهد با توجه به تجربهای که داشته آن را معنا کند.
توجیه تبعیض در جامعه
در بقیه کشورهای دنیا هم این مسائل وجود دارد، اما چیزی که فرق میکند و سبب بار اضافهشده، رفتار دولت است. مثلاً دولت فنلاند به زنان آن جامعه تعداد فرزند و نوع پوشش یا نابرابری در استخدامها را الزام نمیکند. همچنین مسئله مهم شیوه سخن گفتن نظام سیاسی درباره زنان و جامعه است، در جامعه وقتی فضای گفتمانی شکل میگیرد که در آن تبعیض وجود داشته باشد امور سخت میشود. اینکه مثلاً در تلویزیون یا فضای شهر زبان تبعیض وجود داشته باشد، همان بار اضافه است. آدمها به خودشان میگویند در دنیای جدید با این بازار و دستگاه سرمایهداری و سیطره اشیا که وجود دارد به حد کافی ماتحت فشار هستیم، اما چرا در این شرایط گفتمان رسمی ما را تحقیر و تبعیض را توجیه میکند؟ جامعه سؤال میپرسد چرا برای این تبعیضها مبانی ارزشی تولید میکند؟ شما ممکن است در اروپا تبعیض ببینید اما نظام سیاسی سعی نمیکند برای آن مبانی ارزش تعریف کند، بلکه اعلام مخالفت میکند و از هر برنامهای که بتواند در زندگی اجتماعی تبعیض را بردارد استقبال میکند، اما اگر ما در جامعهای یک فضای گفتمانی داشته باشیم که تبعیضهای تاریخی و فرهنگی را تقویت کند تحمل وضعیت دشوار میشود. الآن وضعیت جامعه ما در دهههای اخیر اینطور شده که ما از یکطرف رنجهایی تحمل میکنیم که حاصل تحولات فناوری، شکلگیری جامعه بازار و مصرفی، و ارزشهای سرمایهدارانِ است، اما از طرف دیگر گفتمان رسمی است که اگر نمیتواند زخمها را درمان کند حتی مرهمی روی این زخمها هم نمیشود.