پدر دو دانشآموز دختر در خرمآباد جزئیاتی را از مسمومیت فرزندانش بیان کرد. وی در گفتوگویی از نحوه اطلاع یافتن از مسمومیت دخترش و سایر دانش آموزان و همچنین علائم آن نکاتی را بازگو کرد که در ادامه بخشی از آن را به نقل از جماران میخوانید: روز دوشنبه 8 اسفند مانند همیشه هر دو فرزندم را ساعت 7 صبح از خواب بیدار کردم؛ زهرا 12 ساله و فاطمه 10 ساله صبحانه فقط چند قلمه نان با عسل میخورند و یک فنجان چای تلخ، یک بطری آب جوشیده سرد شده برای داخل مدرسه همیشه همراهشان است و در مدرسه تنقلات نمیخورند.8 صبح هر دو را به مدرسه بردم و مطابق هرروز ساعت 12 ظهر به سراغشان رفتم. فاطمه کلاس چهارم است و اول او را از مدرسه میآورم و سپس به سراغ زهرا که کلاس هفتم است، رفتم. رنگش پریده و لبهایش بیرنگ شده بود و مقداری مردمک چشمش باز شده بود. گفت چهار نفر از همکلاسیهایم گیج و بیحال شدهاند و با تماس ناظم مدرسه والدینشان به سراغشان آمدهاند. ذهن من بهعنوان پدر مشغول شد که چرا ناظم به من زنگ نزده است؟ اما ترجیح دادم زهرا را به درمانگاه ببرم. سوار ماشین کرایهای شدم تا به درمانگاه رسیدیم؛ زهرا ازحالرفته بود، دختر بیحالم را روی دست به اورژانس بردم و شرححال را گفتم. احتمال میدهم پرسنل بیمارستان قبلاً با چنین حالتی مواجه شده بودند. آنها در کمال خونسردی یک عدد سرم 250 سیسی برای دخترم وصل کردند و دو آمپول به سرم اضافه کردند. اکسیژن هم به مدت 10 دقیقه متصل به دخترم بود؛ حالت تهوع و استفراغ باعث شد اکسیژن جدا شود. بعد از تهوع و استفراغ حالش کمی بد شد، آزمایش خون نیز گرفته شد اما جواب آزمایش را برای ما باز نکرده و توضیحی ندادند. بعد از دو ساعت و نیم با رضایت شخصی زهرا را به خانه آوردم. یک شربت دیمترون و پودر ORS به ما دادند به مدت یک روز و نیم سرگیجه و استفراغ و اسهال دستبردار نبود. پیگیر 4 همکلاسی زهرا از خانوادههایشان شدیم و همگی علائمی مانند زهرا داشتند و درمانی مشابه. شنبه 13 اسفند زهرا را به مدرسه بردم و گلایهمند از اینکه چرا ناظم من را خبر نکرده است و ایشان گفتند فراموش کردم؛ زیرا بوی چنته از حیاط میآمد و فکر کردم بوی فاضلاب است که کیپ شده است و با چاه بازکن و لولهبازکن تماس گرفتم که راه فاضلاب را باز کرد. مدرسه دخترم از پایه کلاس هفتم تا دوازدهم است که در کنار مدرسهشان یک باشگاه ورزشی دخترانه قرار دارد که دقیقاً از دوشنبه تا شنبه 13 اسفند تعطیل شده بود. پیگیری کردم و متوجه شدم، 3 نفر از شیفت صبح باشگاه هم با علائم مشابه زهرا راهی درمانگاه شدهاند. مدیر مدرسه، ناظم و مسئول باشگاه اطلاعاتی به خانم بنده ندادند و به عادیسازی مسئله روی آوردند. من ترجیح میدهم بچهام به مدرسه نرود و حرفم به مسئولان آموزشوپرورش این است که مدارس را غیرحضوری کنند تا حداقل والدین فقط دغدغه معیشت را داشته باشند.