علی صالحآبادی – مدیرمسئول
85 روز از اعتراضاتی که در شهرها، دانشگاهها و ... در اثر شوک روحی و روانی مرگ «مهسا امینی» در روز 25 شهریور 1401 آغاز شد، میگذرد. اين اعتراضات تعدادی از اقشار اجتماعي را در برگرفته است. از دانشگاهها و مدارس گرفته تا تعدادی از کسبه شهرها در اعتراض اخير نقش داشتند.
«مهران سماک» جوان اهل بندر انزلی استان گیلان در ناآرامیهای پس از بازی ایران و آمریکا در بندر انزلی کشته شد و در پی آن فرمانده انتظامی بندر انزلی به اتهام عدم رعایت قانون نحوه بهکارگیری سلاح منجر به قتل عمد مهران سماک، در شعبه اول بازپرسی دادسرای نظامی گیلان تفهیم اتهام و با صدور قرار بازداشت موقت روانه زندان شد. اگر مسئولان در ماجرای «مهسا امینی» نیز عذرخواهی و اینچنین عمل میکردند، احتمالاً کار به اعتراضات خیابانی، دانشگاهی و ... کشیده نمیشد.
مشکل حکمرانی در کشور این است که برخلاف بسیاری از کشورها در اداره کشور جای جامعهشناسان، روانشناسان، حقوقدانان، دانشمندان علم سیاست و ... خالی است. اگر از چنین افرادی در موقعیتهای درست استفاده میشد، آنها قادر بودند در بزنگاهها نسبت به هر اتفاقی که در کشور رخ میدهد واکنش بهموقع، درست و سنجیده نشان دهند و از بروز خشم و اعتراض که نتیجه آن صدمه روحی، روانی، مالی و جانی بر شهروندان است، جلوگیری کنند.
مهمتر اینکه حاکمیت به حرف اهل خرد و آنچه در زیر پوست جامعه میگذرد باور چندانی ندارد و بعضاً گزارشها و نظرسنجیهایی که حوادث تلخ در آنها پیشبینی شده است نیز نادیده گرفته شده و میشود و به شرایط جامعه که خردمندان میگویند آبستن حوادث ناگوار و تلخ است، به دیده شک و تردید نگاه میشود.
یافتههای جامعهشناسی، روانشناسی و علم سیاست نشان میدهد که در کشورهایی که پلیس وارد یک ماجرا شده و یک یا چند تن کشته شدهاند، جامعه دچار «شوک روحی و روانی» شده و نتیجهاش اعتراض، شورش، بلوا، التهاب و حتی انقلاب (مثل آنچه در تونس اتفاق افتاد) شده است.
نظامهای هوشمند بهطور سنجیده حوادث تلخ را مدیریت کرده و با انجام اصلاحات از آن عبور میکنند؛ اما نظامهای غیرهوشمند بهجای اصلاح رویههای غلط، سعی در کنترل اوضاع با بهرهگیری از قوه قهریه مثل بازداشت، زندان، صدور حکم اعدام و ... میکنند. این روشها نهتنها باعث آلام و از بین رفتن زخم شوک جامعه نمیشود، بلکه بر حجم انتقادها میافزاید. نظر جامعهشناسان و حقوقدانان بر این است که مجازاتهای سنگین ازجمله صدور حکم اعدام، اعتراض را رادیکال میکند.
نظرسنجیهای انجام شده تا قبل از حوادث سالهای 96، 97 و 98 نشاندهنده این واقعیت بود که اکثر افراد که در نظرسنجیها شرکت کرده بودند مشکلشان با نظام حاکم در ایران، اقتصادی بود تا سیاسی؛ ولی در سال جاری جهتگیری انتقادات به دلیل برآورده نشدن مطالبات و ناامیدی، سیاسی و رادیکال شده است. پرسش این است که چرا به اینجا رسیدیم؟ آیا این اتفاق به دست اینوآن ایجاد شد یا ناکارآمدی حاکمیت زمینهساز بروز آن شده است؟
دولت میتوانست در قبال معترضان عملکرد بهتری از خود نشان دهد و ضمن دعوت آنها به گفتگو و شنیدن مطالبات معترضان و اصلاح برخی عملکردهای مورد انتقاد مردم، از میزان ناآرامیها بکاهد؛ اما متأسفانه تاکنون چنین رفتاری مشاهده نشده است.
پیشنهاد میشود مسئولان و تصمیمگیرندگان کشور که این روزها کمتر گوش شنوایی دارند، کتاب «خشم شهری» (شورش طردشدگان) نوشته «مصطفی دیکچ» درباره شیوههای فروکش کردن آشوبها و مطالعات «مانوئل کاستلز» نویسنده کتاب «سهگانه عصر اطلاعات» درباره جنبشهای اجتماعی و نقش شبکههای اجتماعی در اداره کشورها را بخوانند تا دریایند چگونه در آمریکا، انگلیس، یونان، ترکیه، سوئد، فرانسه و ... پلیس با کشتن یک یا چند نفر شوک بر جامعه وارد کرد و آشوب به پا شد؛ اما در این میان سیاستمداران و جامعهشناسان توانستند بدون مجازات سنگین مثل اعدام جامعه را از شورشها عبور دهند.
نویسنده که حدود 20 سال است در حوزه فرهنگ فعالیت میکند، در این دو دهه رویدادهای خرد و کلان را رصد و زیر ذرهبین قرار داده و نسبت به حوادث تلخی که به دلیل ندانمکاری یا دلایل دیگر رخ دادند، هشدار داده بود؛ اما اصولگرایانی که با حذف رقبا بر اریکه قدرت نشستهاند، به هشدارها توجه نکرده و نمیکنند و متأسفانه نتیجه این بیتوجهی شد آنچه شاهدش بوده و هستیم. نویسنده بر این باور است که آنچه در 85 روز گذشته در کشور جریان داشته یک جنبش کوانتومی و ویروسی است. ویژگی جنبشهای کوانتومی و ویروسی، فراگیر شدن است؛ بنابراین اگر حاکمیت سنجیده عمل نکند و کماکان مثل گذشته عمل کند، ممکن است شرایط بدتر از آنچه شاهدش هستیم، بشود.