بررسیها نشان میدهد، ادبیات برخی مسئولان و فعالان رسانهای به نمایندگی از جناح تندرو از سنت اسلامی و ایرانی بیرون بوده و خشم را در کلام و عمل نهادینه میسازد. ادبیاتی که مادران، پدران، خواهران و برادران این سرزمین متمدن را شرمآگین میسازد. برای مثال این جمله روزنامه شهرداری تهران خطاب به دانشجویان معترض که «امروز در دانشگاهها برای سرویس بهداشتی مختلط، پایکوبی میکنند.» فاجعه اخلاقی و سقوط مبتنی بر قدرتطلبی بیش نیست.
مورد دیگر درباره فوتبالیستهای تیم ملی است که در اردوی جام جهانی به سر میبرند. دراینارتباط حسن عباسی از سلبریتیهای تندرو، اقدام به انتشار توییتی توهینآمیز خطاب به بازیکنان فوتبال کرده و آنها را «ملعون» و از «عوامل» مرتبط با «رژیم صهیونیستی» دانسته است. این توییت که بلافاصله با واکنش خبرگزاری تسنیم مواجه شد، در پایان روز یکشنبه به احضار حسن عباسی به دادستانی منجر شد.
ردپای این چرخه خشونت را در برخی دیگر از رسانههای خودی نیز میتوان جستوجو کرد. «خبرآنلاین»، در گزارشهای قبلی خود نیز نسبت به پیامدهای توهین رسانهها و افراد نزدیک به نهادهای رسمی هشدار داده بود.
چه آنکه بسیاری از کارشناسان و فعالان سیاسی، خشونتهای کلامی را جزئی از خشونتهای نمادین ارزیابی میکنند. واکنشی که توهین شونده به آن، دایره وسیعی از خشونتهای رفتاری و کلامی متقابل را دربر میگیرد. از سویی پدیدههای نکوهش شدهای همچون «عمامه پرانی» یا «توهین به مقدسات»، جزئی از چرخه رادیکالیسم جمعی در اعتراضات بوده و نمیتوان آن را از چرخه خشونتی که حسن عباسی، روزنامه کیهان یا برخی مجریان صداوسیما به آن دامن میزنند، جدا ارزیابی کرد. بهعبارتدیگر، پیامدهای این خشونتهای کلامی و نمادین، ضربه به منافع ملی است.
درباره اهمیت ورزش بهمثابه یکی از نمادهای «قدرت ملی»، رهبر انقلاب در تیرماه ۱۳۹۷ وقتی میخواهند برای دولت از شجاعت، ابتکار و تلاش مثالی بیاورند، تیم ملی فوتبال را مثال میزنند، درحالیکه حسن عباسی همین تیم ملی فوتبال را در تیرماه امسال «لمپن» خطاب میکند.
این فاصله گرفتن برخی افراد که خود را با صفات انقلابی و منعکسکننده دیدگاههای انقلاب معرفی میکنند در تمایز آشکار با سیاستهای کلی نظام است. ضرباتی که افراد و رسانههای ارزشی بدون در نظر گرفتن تبعات آن به کشور وارد میکنند.
توهین به افراد از ذهنیتی شکل میگیرد که قصد دارد با توهین، منتقد یا مخالف فکری خود را «تحقیر» کند. استفاده از چنین توهینهایی در رسانههای دولتی همچون روزنامه ایران، همشهری و کیهان بهصورت متناوب در روزهای اعتراضات سراسری بعد از فوت مهسا امینی به کار رفت. برآیند عادی انگاری انتشار «توهین» و «تهدید» که نمونه عینی تهدید، در سخنان بهادری جهرمی سخنگوی دولت مشاهده میشود، موجی از نقدها به این اظهارات را که گفته بود «برای دولت مثل آب خوردن بود که از روز اول اجازه شلیک با گلوله جنگی بدهد»، به دنبال داشت. اظهارات فردی که در نهادهای تصمیمساز امنیتی جایگاهی ندارد و باید بهجای تهدید معترضان، دولت را محور وحدت ملی قرار داده و از سیاستهای مداراگرانه نظام دفاع کند.
در تحلیل نهایی، این روزها که ایران ستیزان بیش از گذشته در تلاش برای تفرقهافکنی بین مردم و ضربه به منافع ملی هستند، رفتار اشتباه و اظهارنظرهای تحریکآمیز برخی افراد در نهادهای دولتی و حاکمیتی، مردم را نسبت به نظام بدبین کرده و دایره منتقدان به مخالفان را گستردهتر میکند. افرادی که به اعتبار حضور در نهادهای حاکمیتی، بعضاً سخنگوی حاکمیت بازنمایی شده و اعتبار نظام را موردحمله منتقدان قرار میدهند.