با توجه به تغییرات سریع جهان آیا ارزش و نقش تحصیلات هنوز هم در جایگاه سابق خود قرار دارد؟
تعریف سواد طی قرن گذشته متحول شده است. اولین تعریف یونسکو از سواد، داشتن توانایی خواندن و نوشتن بود. اما آخرین تعریف ارائه شده از سوی این نهاد درباره سواد بیشتر به کارکرد علم در بهبود زندگی شخص توجه دارد. تعریف یونسکو از فرد با سواد این است که فرد بتواند با استفاده از خوانده ها و آموخته های خود، تغییری در زندگی اش ایجاد کند.
تحصیل به عنوان لازمه ای برای ایجاد تغییر و تحول در زندگی، ضرورت اولیه هر انسان در مسیر ساختن زندگی و آینده اش است. تاریخ نشان داده مردمانی با دانش پایین، مورد استثمار قرار گرفته اند. همه دیده ایم که رنج و مشکل در زندگی افرادی با سطح سواد پایین، بیشتر از باقی مردم جامعه است.
نقش بی سوادی در ناهنجاری های جامعه را نباید فراموش کرد. بیشتر افرادی که معتاد می شوند و یا بخشی از جامعه که بزهکار است یا آسیب دیده است، از دانش پایینی برخوردار بود. توجه کنید چه کسانی با چه میانگین تحصیلی زندان ها را پر کردهاند؟!
اینجا نمی توانیم بگوییم که من مسئولیتم را در قبال فرزندانم انجام دادم و سطح سواد در خانواده من بالا رفته و ما در آینده مشکلی نخواهیم داشت! نه اینطور نیست. چون در یک جامعه زندگی می کنیم و در تعامل روزانه با مردم جامعه قرار داریم، بخشی از جامعه که سواد و دانش پایینی دارد در مراحل مختلفی در کنار من و شما و خانواده و فرزندان ما قرار می گیرد. اگر آسیب یا معضلی وجود دارد ما به شکل مستقیم یا غیر مستقیم از آن متاثر می شویم.
بالا رفتن سطح سواد، آگاهی مردم از قانون و مقررات را بالا می برد. شاخص های سلامتی و خود کنترلی فرد را بالا می برد. به همین علت می توان با بالا بردن سطح سواد و دانش جامعه شاخص های کیفی زندگی مردم آن جامعه را بهبود بخشید.
شرع تاکید می کند که سعادت جامعه در گرو سه چیز است. علم، ایمان و عمل صالح. اگر علم نباشد، ایمان نیست و اگر ایمان نباشد، عمل صالح نیست.
ارزیابی شما از عملکرد دولت ها در حوزه آموزش همگانی و ارتقای سواد و دانش چیست؟
متأسفانه هرچه از انقلاب دورتر شدیم، مساله آموزش رایگان و همچنین کیفیت آموزش در مدارس مورد بی توجهی قرار گرفت. به مرور افرادی به حوزه آموزش و پرورش ورود پیدا کردند که تخصص کمتری داشتند. معلمان که برعکس نظام استخدامی گذشته از دانشسرا های تربیت معلم و از رشته های مرتبط با آموزش جذب نشده بودند با امر تعلیم و تربیت مانوس نبودند و ضرورت ها و نیازهای دانش آموزان را درک نمی کردند. متاسفانه توجه به جنبه پرورش تنزل پیدا کرد.
متاسفانه سیاست گذاری های بعدي وضعیت غم انگیز تری را رغم زد. دو حوزه پر اهمیت آموزش و سلامت کالایی شد. اینکه افراد با مراجعه به بازار کالایی خاص تهیه کنند و با پرداخت پول بیشتر، جنس بهتری خریداری کنند، رویکرد اقتصاد سرمایه داری که به حوزه سلامت و آموزش و پرورش ورود کرد، بین ما و آرمان های انقلابمان فاصله انداخت.
با تبدیل شدن مدارس به بنگاه های اقتصادی دقیقا برخلاف قانون عمل شد. و تحصیل با کیفیت را از دسترس عموم مردم خارج کردیم. امروزه باید گفت تحصیل در کشور طبقاتی شده است. خصوصی سازی و کالایی سازی آموزش و طبقه بندی دانش آموزان در مدارس براساس سطح هوش و میزان رفاه و اعتقاداتشان، اهداف والای نظام آموزشی کشور را در خدمت به قشری خاص و ساختن آینده معدودی از افراد جامعه تنزل داد.
وضعیت تاسف برانگیز تحصیل دانش آموزان و نتایجی که در کنکور دیده می شود، بعد از چهار دهه محصول این تعارض را به نمایش گذاشته است.
سهم دانش آموزان مدارس خاص در سطح برترین های کنکور سراسری به طور مشهودی افزایش یافت تا جاییکه دیگر در آن سطح جایی برای رقابت بچه های مدارس عادی، دولتی و دانش آموزان شهرستانی و روستایی وجود ندارد. اما زنگ خطر تشدید بی عدالتی آموزشی از مدت ها قبل به صدا درآمده بود که منافع عده ای مانع از بازنگری اساسی در این حوزه شد.
به طور کلی طبقاتی شدن آموزش و تولید نا برابری های اجتماعی و دور شدن از عدالت نتایج منفی خود را در کارنامه آموزشی کشور نشان داده است. که جز با بازنگری ساختاری در حوزه آموزش و بازگشت به قانون نمی توان اصلاح و بهبودی در این حوزه را تجربه کرد.
آمارها از رقم بالای ترک تحصیل دانش آموزان روایت می کنند. آیا بعد از چهار دهه تلاش در رفع بی سوادی باز هم در آینده نسبت بی سوادان جامعه و تحصیلکرده ها قابل توجه خواهد بود؟
قطعا همینطور است و در دهه های پیش رو موجی از بی سوادی جدید خواهیم داشت. چون با گسترش فقر و سخت شدن شرایط اقتصادی و به دلیل تحمیل هزینه های بالا به خانواده ها، زمینه ترک تحصیل بسیاری از دانش آموزان در طبقات محروم جامعه فراهم شده است، شرایط کرونا و دو سال دوری از فضاهای آموزشی هم به این موضوع دامن زده و شرایط ترک تحصیل را مساعد کرده است.
با توجه به شرایط اقتصادی در بسیاری از خانواده ها فرزندان برای تامین هزینه های زندگی مجبور به حضور در محیط کار هستند. با نگاهی به خیابانها و دیدن کودکان کار می توان به بالا بودن آمار جاماندگان از تحصیل پی برد.
از طرفی به دلیل نقص در حوزه پرورش و عدم تربیت صحیح معلمان و کادر آموزشی مدارس، دلسوزی ها و مسئولیت پذیری بالایی که در دهه های گذشته شاهد آن بودیم امروز در مدارس دیده نمی شود یا کمتر دیده می شود. همین مساله با مساعد کردن شرایط به تصمیم ترک تحصیل منجر می شود.