احسان صالحی-منتقد
ستاره صبح- «توماس هاردی» رماننویس و شاعر جنبش طبیعتگرایی اهل انگلستان بود که در دو ژوئن سال ۱۸۴۰ در حوالی دورچستر انگلستان به دنیا آمد. او در ابتدا حرفه معماری را انتخاب کرد، اما کمی بعد به نوشتن و سرودن شعر روی آورد. «هاردی» دهها رمان و شعر نوشت و امروزه بهعنوان یکی از شاعران و نویسندگان مطرح قرن بیستم شناخته میشود. نوشتار پیش رو به بهانه سالروز تولد این شاعر طبیعتگرا نوشته شده است.
جفتشان انگلیسیاند، هردو اسمشان با «ت» شروع میشود و نام خانوادگیشان هاردی است. احتمالاً نام «تام هاردی» را در آغاز یا پایان بسیاری از فیلمهای درجه یک هالیوود دیدهاید، اما ما امروز با توماسشان کار داریم که از نویسندگان مطرح قرن بیستم به شمار میرود.
قطعاً نام منچستر برایتان آشناست و بارها و بارها دربارهاش از رسانهها شنیدهاید، مخصوصاً رسانههای ورزشی و شاید هم مثل من طرفدار پر و پا قرص این اسم باشید، البته از نوع یونایتدش، اما جالب است بدانید که در انگلیس منطقهای به نام دورچستر نیز وجود دارد، درست در جنوب غربی این کشور، جایی که توماس هاردی در آنجا به دنیا آمد.
مادرش اهل مطالعه بود و توماس نیز مثل اکثر نویسندگان و شاعران، آداب خواندن و نوشتن را قبل از مدرسه رفتن میدانست.
گمان میکنم بعد از متوسطه دوم بود که به معماری علاقهمند شد و راهش را انتخاب کرد. با آموزشهای فراوان و فراگرفتن اصول و تلاشهای بیوقفه، پس از سالها کار و تجربه، موفق به دریافت جایزه از انستیتو سلطنتی معماران بریتانیا شد، حالا جایزهاش چه بود نمیدانم اما اسمش که بسیار دهانپرکن است.
جناب هاردی درست اوایل دهه پنجم زندگی، هوس نوشتن به سرش زد و شغل و حرفهاش را کنار گذاشت تا با فراغ بال، از سروکله زدن با قلم و کاغذ لذت ببرد.
خیلی فرق نمیکند که چه کتابی، چه چیزی یا چه کسی دلش را لرزاند و او را به این وادی کشاند، مهم این است که زمانه خویش را تحت تأثیر کارهای خود قرار داد و نویسندگان بعد از او نیز، بسیار استفادهها از نوشتههایش بردند.
دو اثر «تس» و «بهدوراز مردم شوریده» که از آثار مهم و خواندنی او هستند و هر دویشان توسط کارگردانان مطرح سینما مانند پولانسکی و وینتربرگ به تصویر درآمدهاند.
هاردی اواخر عمرش گرفتار ذاتالجنب (آب آوردن ریه) شد و به قول خودش «روشنترین امیدها که به آنها دل خوش کرده بود، پژمردند.»
او در یازدهم ژانویه سال ۱۹۲۸ در آستانه ۸۷ سالگی از دنیا رفت. قلبش یک جا دفن شد و خاکسترش جایی دیگر، قلبش کنار معشوقه دوران ۳۰ سالگی و خاکسترش در کلیسای وست مینیستر و کنار دیگر شاعران.
غیرازآن دو اثر معروف که هم خواندن کتاب و هم دیدن فیلمشان بسیار توصیه میشود، میخواهم توجه شما را به شاهکار عاشقانه دیگری از هاردی که مورد کملطفی قرار گرفته است جلب کنم؛ «یک جفت چشم آبی» را به خاطر بسپارید، در اولین فرصت تهیه کنید و از تصاویر بینظیر ایجاد شده توسط نویسنده لذت ببرید، البته که میدانم بهپای «چشمهایش» بزرگ علوی خودمان نمیرسد، ولی خب شما در این مورد رویم را زمین نزنید یا نیندازید که یقین دارم پشیمان نخواهید شد…