علی نصیریان گفت: یکی از شانسها و اقبالهای من این بود که توانستم راهی که علاقهمند بودم و به آن عشق میورزیدم (بازیگری) را پیدا کنم. از کودکی و نوجوانی با دیدن نمایشهای آیینی و سنی در زمان خودم که رادیو و تلویزیون بسیار محدود بود به نمایش علاقه پیدا کردم و مخصوصاً تعزیه و واقعه کربلا که روضهخوانها در منبرها تعریف میکردند که چگونه تعزیه به وجود آمد و بسیار مورد استقبال قرار میگرفت زیرا تأثیرگذاری آن تجسم، تصویر و نمایش واقعه با نقل و روایت آن خیلی متفاوت است و در همان کودکی تعزیه روی من خیلی تأثیر گذاشت.
وی بابیان اینکه علاوه بر تعزیه، نمایشهای شاد و عامیانه نیز بر او بسیار تأثیر گذاشت، گفت: ما در خیابان شاهپور زندگی میکردیم و من به سینما نور که در خیابان امیریه بود میرفتم و فیلمهای آمریکایی میدیدم. در آن زمان زیرنویس و یا دوبله هم نبود و وسط فیلم قطع میکردند و کپشن میآمد و دیالوگهای فیلم را مینوشتند و فیلم را توضیح میدادند. خوشبختانه یکی از شانسهایم این بود که توانستم راه دلخواه خودم را پیدا کنم ضمن اینکه در مدرسه هم خیلی شاگرد موفقی نبودم، اما عشق به نمایش در من بسیار وجود داشت تا آنجا که در مدرسه پیرنیا در سال ۱۳۲۸ در اواخر دهه ۲۰ روی صحنه یک نمایش بردم و شروع به کار کردم و در طول این ۷۲ سالی که در عرصه نمایش فعالیت دارم کار دیگری انجام ندادم. این هنرمند پیشکسوت در پاسخ به سؤال فریدون جیرانی مبنی بر اینکه داریوش مهرجویی در کدام نمایش به پشتصحنه آمد و با او صحبت کرد؟ پاسخ داد: سال ۱۳۴۷ یکی از شبها که سر نمایش آی با کلاه آی بیکلاه بودیم دیدم یک جوان خوشگل و خوشتیپ به پشتصحنه آمد که داریوش مهرجویی بود. تا آن شب او را ندیده بودم، فقط شنیده بودیم که «الماس ۳۳» را او ساخته است و به ما گفتند میخواهد فیلمی به نام «گاو» بسازد که ما خیلی خوشحال شدیم و در این فیلم نقش مش اسلام را به من دادند. نگاه داریوش مهرجویی در فیلمسازی بسیار متفاوت بود و او اولین معلم من بود که به من یاد داد مقابل دوربین باید چگونه کار کنم. برای فیلمبرداری فیلم «گاو» ما را به روستایی به نام بویینک در جاده قزوین بردند. نصیریان ادامه داد: بیشتر فعالیتهایم در تئاتر و سینما را با صداقت و انگیزه انجام دادم. من معتقدم در سینما کار کردن خودش ریسک است، زیرا اگر هم فیلمنامه و کارگردانی خوب باشد بازهم نتیجه کار مشخص نیست. من معتقدم بازیگر خودش نویسنده یک فیلم یا نمایش است. به قول روبرتو چولی «کارگردان خودش یک نویسنده است که با کارگردانی خودش مینویسد» و بازیگر هم مینویسد و یک عامل و وسیله و اسباب دست کارگردان نیست؛ درست است که باید با کارگردان تعامل داشته باشد و به برداشتها و نگاههایی که به شخصیت دارد گوش کند، اما آفریننده نقش، بازیگر است و اگر بخواهیم به مرحله آفریننده نقش برسیم باید از جوهر، نیرو، قوت و قوه خلاقه که در درون هر بازیگری وجود دارد، کمک بگیریم تا بتوانیم یک نقش را بیافرینیم و این امر خود مستلزم یک سری مطالعات است و من فکر میکنم هم در تئاتر و هم در سینما استعدادهای بسیار خوب پیدا کردیم که یک نمونه آن همایون غنی زاده است که در نمایش «آقای می سی سی پی نشسته میمیرد» درخشید. خوشبختانه امروز در تئاتر و سینما بازیگرها، نویسندهها و گروههای درجه یک وجود دارند. نصیریان در ادامه افزود: امروز سینمای ایران بسیار رشد کرده است و در حال حاضر در تئاتر و سینما آثاری که ساخته میشود از کارهای ما بسیار بهتر است، زیرا زمانه عوض شده است و اینترنت و ارتباط جمعی بسیار به بازیگر کمک میکند درحالیکه در زمان ما چنین چیزی وجود نداشت. ما در آن زمان با جانودل و بهسختی کار میکردیم و هیچ کتاب و اطلاعاتی وجود نداشت و با دستخالی کار میکردیم، اما امروز بازیگران ازنظر اطلاعات با دستپر کار میکنند.