با توجه به اینکه کمیسیون تلفیق مجلس با حذف ارز ترجیحی برای بودجه سال آینده مخالفت کرده در صورت اجرایی شدن این طرح چه تبعاتی برای جامعه میتواند داشته باشد؟
کشور در چهار سال گذشته شاهد نرخهای بالای تورم بوده است. به طوری که نرخ تورم در سال 96؛ 27 درصد، سال 98؛ 35 درصد، سال 99؛ 36 درصد و سال 1400؛ حدود 40 درصد تورم خواهیم داشت. در مجموع چهار سال اخیر تورم تجمعی ایران 140 درصد بوده است. یعنی ما دچار یک دوره مدتدار تورمی بودهایم. در هیچ دورهای از تاریخ اقتصاد ایران پنج سال پشت سر هم بار تورم نداشتیم. بهطور مثال در سالهای 73 و 74 به دلیل سیاستهای تعدیل اقتصادی و یکسانسازی نرخ ارز دو سال تورم داشتیم. در طول دهه 90 نیز اقتصاد کشور دو بار تحریم شد و سال 90 و 91 هم دچار شوک تورمی شدیم. سال 97 که آغاز رشد تصاعدی تورم بود، قدرت خرید مردم کاهش پیداکرده و هزینههای و درآمدها باهم انطباق نداشتند. از آن سال تاکنون دهکهای میانی و متوسط وضعیت اقتصادی بدی را تجربه میکنند. در چنین شرایطی ما با موضوع حذف ارز ترجیحی مواجه میشویم. این ارز از سال 97 در غالب حمایت از دهکهای میانی و کمدرآمد جامعه آغاز شد. در ابتدا 25 قلم کالا را شامل میشد و به تدریج به هفت قلم کالا کاهش پیدا کرد. دولت سیزدهم با این استدلال که 8 میلیارد دلار در طول سال جاری برای ارز دولتی اختصاص دادهشده بود ولی الآن به دلیل افزایش قیمت جهانی کالاها و کم برآورد شدن نیاز داخل به بیش از 15 میلیارد دلار منابع ارزی 4200 تومانی نیاز است. برآورد دولت این است که این رقم برای سال آینده به 19 تا 20 میلیارد دلار خواهد رسید. به همین دلیل دولت استدلال میکند که این حجم منابع ارزی را ندارد و به همین دلیل پیشنهاد حذف ارز 4200 تومانی را مطرح کرده است. حذف ارز ترجیحی یک تورم مستقیم و غیرمستقیم را به کشور وارد میکند و بسته به شرایط اقتصادی اثرات آن متفاوت خواهد بود. در یک سناریو خوشبینانه با احیای برجام اثرات تورمی آن کمتر و در سناریو بدبینانه اگر برجام به نتیجه نرسد اثرات تورمی این سیاست بیشتر خواهد بود. لذا به دلیل اینکه شرایط اقتصادی سال آینده مشخص نیست و ثبات اقتصادی تأمین نشده است، دولت میخواهد از محل فروش نفت و فرآوردههای نفتی ارز موردنیاز را تأمین کند.
آیا عدم حذف ارز ترجیحی از سوی کمیسیون تلفیق تصمیم درستی بوده است؟
بنده مخالف ارز 4200 تومانی بودم اما برای حذف آن هم با این سرعت و این نوع برنامهریزی مخالف هستم. زیرا برای انجام هر جراحی باید علائم حیاتی بیمار کنترل شود و در حال حاضر هم شرایط اقتصادی کشور علائم حیاتی ندارد و در صورت جراحی تبعات مخربی برای جامعه و کشور خواهد داشت. تنها بحث حذف ارز ترجیحی نیست بلکه هر جراحی اقتصادی تبعات منفی آن بیشتر است. تصمیم کمیسیون تلفیق در این شرایط به نفع کشور است. اگر ما یک سیاست درست را در زمان بد اجرا کنیم عواقب بدتری ایجاد میکند. ما باید منتظر بمانیم شرایط کشور عادی شود. در گام اول وضعیت برجام مشخص شود، انتظارات تورمی فروکش کند و منابع ریالی و ارزی دولت کفایت لازم را داشته باشد درنهایت یک تیم منسجم و قوی مستقر شود تا جراحیهای بزرگ اقتصادی نتیجه دهد. دولت از این تصمیم مجلس باید خوشحال باشد لذا سال آینده میتواند یک لایحه دوفوریتی را به مجلس بدهد و درخواست حذف ارز 4200 تومانی را در شرایط مناسب داشته باشد.
طبق فرمایشات رهبری چرا آمارهای اقتصادی دهه 90 ناخرسند کننده است؟
در طول دهه 90 کشوری که کاملاً وابسته به نفت است دو بار تحریم شد و همچنان اقتصاد ایران وابسته به نفت است. معضل ایران وابستگی دولت و اقتصاد توأمان به نفت است.50 سال است که دولتهای وابسته به رانت منابع نفتی داریم. نفت در همه شئون اقتصاد کشور وجود داشته است. بیشترین صادرات غیرنفتی ما مشتقات و فرآوردههای نفتی است. در این شرایط وقتی کشور تحریم میشود با یک شرایط خاصی مواجه میشود که در دهه 90 میانگین رشد اقتصاد ما صفر و میانگین تورم ما 24 درصد شد. یعنی کاملاً یک دهه فرصت سوزی و رکود تورمی کاملاً مشهود بود. رشد سرمایهگذاری هم منفی پنج درصد شده است. یعنی در طول دهه 90 سرمایهگذاری منفی بوده است. متأسفانه ظرفیت مدیریت اقتصادی تنزل پیداکرده است. این گزارهها در طول دهههای مختلف انباشت شده و ما را دچار یک ضعف بنیادین کرده است. مدیران اقتصادی توانمند برای جراحیهای اقتصادی وجود ندارد. از یکسو منابع وجود نداشته و از سوی دیگر سرمایه انسانی برای مدیریت اقتصادی جراحیها و تصمیمات سخت وجود نداشته باشد. این مسائل باعث اتخاذ غلط سیاستهای اقتصادی شده است. متأسفانه توانمندی برای اصلاح آن هم وجود ندارد. ما از هر دو بعد دچار مشکل شدهایم اول به دلیل تحریمها دچار تنگنا در منابع مالی و عدم صادرات نفت و مشتقات نفتی و دوم نبود ظرفیت مدیریت اقتصادی کارآمد. به همین دلیل دهه 90 دهه فرصت سوزی بود. تحریمها به هر طریقی حل خواهد شد و منابع به سمت کشور خواهد آمد اما خلأ دوم که ضعف مدیریتی است بهآسانی قابلحل نیست. اگر در طول دهههای مختلف شایستهسالاری و نظام آموزشی درست عمل میکرد امروز با این مشکل مواجه نبودیم. به همین دلیل است که در دولت آقای روحانی یک تصمیم ساده افزایش قیمت بنزین تبعات سنگینی برای کشور ایجاد کرد. در طول 20 سال گذشته حتی یک جراحی موفق اقتصادی نداشتهایم. پروژههای مسکن مهر، بنگاههای زودبازده، اصل 44، هدفمندی یارانهها، اصلاح نظام بانکی، اصلاح نظام مالیاتی، اصلاح نظام کسبوکار و آزادسازی قیمتها همگی یا اجرانشده یا بد اجراشده است. پرسش بنیادین این است که چرا در 20 سال گذشته نتوانستیم حتی یک پروژه بزرگ اقتصادی را با موفقیت اجرا کنیم؟ این در شرایطی است که منابع مالی کشور خوب بوده است. در دوران دولت احمدینژاد فروش نفت به بشکهای 120 دلار رسید و کشور را دچار یک پمپاژ منابع ارزی کرد ولی در هر پروژهای که در آن دوران انجام شد نتیجه مطلوبی نگرفتیم. اگر برجام به نتیجه برسد در بخش منابع مالی تا حدودی وضعیت بهتر خواهد شد اما بخش دوم که مدیریت توانمند و کارآمد باشد متأسفانه حل نخواهد شد. ماحصل ضعف نظام شایستهسالاری ما را به مرحله ضعف مدیریت توانمند رسانده است که ضعف خود را در اجرای پروژههای بزرگ نشان میدهد.