چگونه میتوان در باب «سفرهای گالیور» نوشت؟
مترجم: فرزام کریمی- سادهترین راه برای نوشتن در باب «سفرهای گالیور» رجعت به شخصیت و نوشتههای جاناتان سوئیفت است، اما اگر نگاهی به نوشتار سوئیفت بیندازیم بیشک با نکات گوناگونی مواجه خواهیم شد؛ نخست با انگلیکانیسم قرن هفدهم -شاخهای مستقل و مجزا در مسیحیت با مرجعیت کلیسای انگلیس- روبرو خواهیم بود که در نوشتههای وی نقش پررنگی دارند، دوم استفاده استادانه وی از طنز و کنایه در آثارش که هرکدام از عناصر فوق در جای خود و برای اهداف مربوط به خویش به کار گرفته میشوند، سوم تحسین وی از کهن فرهنگ آتن و روم، چهارم مشافهات سیاسی و در آخر تلاش وی برای ساده و صریح نویسی که بیشک قابلستایش است.
برخلاف تصور بسیاری از افراد این اثر یک رمان نیست و حتی نمیتوان آن را در چارچوب سنت اسمولتی طبقهبندی کرد، بلکه سفرنامهای برخوردار از تمثیلهای متعدد است. حرکت در مسیر داستان برای تجزیهوتحلیل چنین اثری مسیر نادرستی است و خواننده تنها میتواند شخصیتهای این اثر را در چارچوب قهرمان یا شر طبقهبندی کند. بسیاری از منتقدان فصول پایانی گالیور و مواجهه با سرزمین هویهنهنم را نشانی بر اخلاقگرایی انسانی سوئیفت میدانند؛ موقعیتی که «هنری فیلدینگ» رماننویس برجسته بریتانیایی هم از این منظر در فضای مشابه با سوئیفت قرار دارد، اما وضعیت برای جاناتان سوئیفت غمانگیز است زیرا وی بههیچعنوان قصد نگارش یک رمان را نداشت، هرچند که امروزه مدافعان وی هم به این درک رسیدهاند که «سفرهای گالیور» یک رمان نیست و پافشاری کمتری بر این امر دارند. اگر بخواهیم نگاهی بهغایت سوئیفت در باب خلق چنین اثری داشته باشیم میتوان گفت هدف وی تنها در یک صورت نافرجام میبود و آنهم در صورتی بود که لحن راوی اثر جدی گرفته میشد.
انسجام آثار سوئیفت برگرفته از اعتقاد اوست نه آنچه وی به آن میتاخت. اگر لحن او را درک کنید و همراهش شوید بهخوبی درخواهید یافت که او چه زمانی جدی است و چه زمانی در حال اداواطوار است. نگرش وی بههیچعنوان خللی به پیادهسازی تکنیکهایش وارد نمیکند. زمانی که این کتاب را میخوانید ذهنتان را از جهان هالیوودی دور کنید و در جستجوی صداقت، هزل و کنایه باشید.