خوندلهایی که لبخنده برای سریال «در پناه تو» خورد
حمید لبخنده که از سینماگران جنوبی و شاگرد استاد زندهیاد حمید سمندریان بود، در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران درس بازیگری و کارگردانی تئاتر خواند و در میانههای دهه ۶۰ شمسی وارد دنیای بازیگری سینما، تئاتر و تلویزیون شد. او همان سالها یکی از کارگردانان مجموعه نمایشی «راویان اخبار» بود و در ادامه مجموعههای «این شرح بینهایت»، «ماجرای خالو» و «مهر و ماه» را هم بیشتر برای شبکه دو ساخت. دهه ۷۰ هنوز به نیمه نرسیده بود که مجموعه تلویزیونی «در پناه تو» روی آنتن شبکه دو رفت و یکی از پربینندهترین سریالهای تاریخ تلویزیون تا آن زمان لقب گرفت. داستان متفاوت این سریال در آن مقطع زمانی و پرداختن به موضوعی عاشقانه، در کنار بهره گرفتن از بازیگران جوان و ناشناسی که بهسرعت در بین مردم محبوب شدند، باعث شد تا سریال حمید لبخنده نقطه عطفی برای تلویزیون دهه ۷۰ تلقی شود و همچنان هم در یادها بماند. به گزارش ایسنا، با این همه میتوان گفت لبخنده برای «در پناه تو» خوندلها خورد و درنهایت هم نتیجه روی آنتن آن چیزی نشد که میخواست. تغییر یکباره مدیران شبکه، حجم بالای سانسور فیلمنامه علیرضا طالبزاده و درنهایت تغییر قسمت پایانی که تیر خلاص را به لبخنده زد، باعث شد که خستگی ساخت این سریال هیچگاه از تنش درنیاید. میگویند در آخر هم در اوج ناامیدی به یک ایده رسید، متنی را با صدای حزنانگیز خواند و روی قسمت آخر گذاشت و از تهران رفت تا کسی او را پیدا نکند. لبخنده تا همین اواخر هم نتوانسته بود با سانسورهایی که به سریالش تحمیل شد کنار بیاید. بهنحویکه سال گذشته با فراگیرتر شدن شبکههای اجتماعی، تصمیم گرفت، قسمتهای «در پناه تو» را از ابتدا بدون سانسور در صفحه اینستاگرامش منتشر کند. اگر به صفحه او مراجعه کنید، بیش از هر مطلب دیگری، درباره «در پناه تو» میخوانید و از این سریال فیلم و تصویر میبینید. لبخنده بعدها سریالهای دیگری هم ساخت؛ «در قلب من»، «با من بمان» و «کارآگاهان» و ...، اما واقعیت این است که هیچکدام از آنها نتوانستند موفقیتی که «در پناه تو» در بین بینندههای تلویزیون به دست آورد را تکرار کنند.
رامین پرچمی: آقای لبخنده پدرانه مرا راهنمایی کرد
رامین پرچمی بازیگر سریال «در پناه تو» در گفتوگویی با ایسنا درباره خاطراتی که از حمید لبخنده به هنگام ساخت این سریال در خاطر دارد، گفت: برای «در پناه تو» حدود دو سال با آقای لبخنده کار کردیم. من شخصاً به رابطه استاد شاگردی اعتقاد چندانی ندارم اما درباره آقای لبخنده عزیز، استثناست. من بهغیراز کار، روابط دوستانه و خانوادگی با ایشان داشتم و بعد از «در پناه تو» باهم در ارتباط بودیم. حتی زمانی که برایم مشکل پیش آمد و مدتی در زندان بودم، ایشان مدام پیگیر کارم بودند و تلاش بسیاری برایم کرد؛ درحالیکه دیگران به این قضیه اهمیت ندادند. زمانی هم که بیرون آمدم، متأسفانه چند بار خواستم با ایشان قرار بگذارم و نشد، آخرین پیغام ایشان به من مربوط به همین سه ـ چهار روز اخیر بود که گفت: «کسالتی دارم، رفع شد، حتماً بیا دفتر همدیگر را ببینیم! که متأسفانه منجر به این خبر تلخ شد. شبیه حمید لبخنده را هیچوقت ندیدم.»
پرچمی در توصیف شخصیت حمید لبخنده خاطرنشان کرد: آقای لبخنده بسیار مرد مهربان و صبوری بود. ایشان استاد بزرگی برای من بود، اگر بگویم در زندگیام یک استاد داشتم آنهم آقای لبخنده بود. من زمانی که با ایشان آشنا شدم، اوایل کار دانشجوییام بود و تازه به تهران آمده بودم تا خودم را پیدا کنم. در این سالها هرچه یاد گرفتم همه را مدیون آقای لبخنده هستم. ایشان پدرانه مرا راهنمایی کرد و اکنون با رفتنش حسی که نسبت به رفتن پدر و مادرم داشتم، دوباره پیدا کردم. باورم نمیشود چنین آدمی به این سرعت از بین ما رفت و متأسفم برای صداوسیمایی که حمید لبخنده، مجموعههای موفقی چون «در پناه تو» و «در قلب من» را برایش ساخت ولی اینهمه سال بیکار بود، کارهایش تصویب نمیشد و رغبتی برای کار در تلویزیون نداشت.
ثریا قاسمی: یکی از کارگردانهای باسواد و سالم را از دست دادیم
ثریا قاسمی، هنرمند پیشکسوت کشورمان با ابراز تأسف عمیق برای از دست دادن حمید لبخنده، در سخنانی گفت: خدا رحمتشان کند. ما یکی از آدمهای سالم و شاخص هنر تصویر را از دست دادیم. وی در توصیف شخصیت فردی و هنری او اینگونه بیان کرد: متأسفانه یکی از آدمهای سالم، مهم، باسواد و متبحر حوزه فیلم و سریال را از دست دادیم. فقط میتوانم طلب مغفرت و آرامش برای ایشان داشته باشم.
سام درخشانی: خیلی جسور بودی که به من تازهکار اعتماد کردی
سام درخشانی با انتشار عکسی از خود در سریال «با من بمان» در کنار زندهیاد حمید لبخنده، کارگردان این اثر از ضایعه درگذشت این هنرمند گفت. او در صفحه اینستاگرامش نوشت: «سال هفتادونه بود. بیستوچهار یا پنج سالم بود و عاشق و شیفته بازیگری. در ابتدای مسیر بودم و شما به من اعتماد کردی و نقش سختی را به من سپردی که هنوز بعد از 20 سال خیلیها در ذهنشان هست. شما خیلی جسور بودی که نقش یک شیزوفرم، سرطان بیماریهای روانی را به من، یک جوان کمتجربه و تازهکار سپردی. استاد عزیزم، امیدوارم روزی بتوانم رو سفیدت کنم. شما خیلی به من یاد دادی. خیلی بزرگ بودی و محترم. آرزو میکنم روزی بتوانم فرصتی را که شما در اختیار من قرار دادی به جوانان عاشق دیگری پیشکش کنم. معلم نازنینم، حمید لبخنده عزیزم، مرد دوستداشتنی، روحت شاد، یادت همیشه در قلب من باقی است.»