علی صالحآبادی - مدیرمسئول
سید ابراهیم رئیسی روز 28 خرداد 1400 با رأی کمتر نسبت به روسای جمهور قبل از خود انتخاب شد و روز 14 مرداد در مجلس مراسم تحلیف بهجا آورد و بهطور رسمی رئیسجمهور ایران شد. کابینه وی پس از رایزنیها سرانجام روز سوم شهریور از مجلس رأی اعتماد گرفت و در شرایط بد، کابینه ضعیف تشکیل شد؛ زیرا با گذشت 80 روز از شروع به کار دولت سیزدهم، نقشه راهی برای اداره کشور طی چهار سال آینده ارائه نشده است. پرسش این است که با قوه مجریه و قوه مقننه ضعیف، چگونه میتوان انتظار داشت که مشکلات انباشته حل شود و اوضاع زندگی مردم بهبود یابد؟
1-نگاه به تیم اقتصادی شامل فرهاد رهبر، محسن رضایی، مسعود میرکاظمی، حسین خانزادی و ... نشان میدهد که هیچکدام از این افراد تئوریسین اقتصادی یا پولی نبودهاند و برنامه اقتصادی را که نتیجه آن رشد، توسعه، پیشرفت و رفاه عمومی کشور شده باشد را به سرانجام نرساندهاند. فرهاد رهبر در دولت احمدینژاد رئیس سازمان برنامهوبودجه بود که از این سمت کنار گذاشته شد. برنامه محسن رضایی برای بالا بردن ارزش پول ملی، حذف 7 صفر از ریال که روزگاری جزو پولهای باارزش در خاورمیانه و جهان بود، است و برنامه دیگر او فروش نفت بهصورت قاچاق و برگرداندن پول آن به خزانه است.
پرسش این است که کدام کشور تاکنون توانسته از طریق فروش نفت بهصورت قاچاق به رشد اقتصادی دست یابد که دولت سیزدهم قرار است از این الگو پیروی کند؟ برخی هم از حذف ارز 4200 تومانی و دادن یارانه 110 هزارتومانی به هر فرد سخن به میان آوردهاند. اجرای نسنجیده این طرح، اوضاع اقتصادی را بدتر ازآنچه اکنون هست، خواهد کرد. فلسفه ارز دولتی که در همه دولتهای پس از انقلاب وجود داشته، تولید یا واردات کالاهای «اساسی» و «ضروری» با قیمت پایین بوده است. دراینارتباط دولت دفاع مقدس بهترین عملکرد را در این زمینه داشت و همچنین کارنامه دولتهای سازندگی و اصلاحات نیز قابلقبول بود، زیرا در این دولتها بهطور متوسط رشد اقتصادی در طول 16 سال، بیش از 5 درصد در سال بود و قدرت «ریال ایرانی» در برابر ارزهای خارجی بهویژه «دلار» قابلقبول بود. اتفاقی که در سال 84 افتاد این بود که قوه مجریه به دست یک دولت «پوپولیست» افتاد و باوجوداینکه برخلاف همه دولتهای پس از انقلاب قیمت هر بشکه نفت به بالای 140 دلار رسید و فقط حدود 700 میلیارد دلار از محل فروش نفت وارد «خزانه» شد، بااینوجود چون اصولگراها برنامهای برای اداره خوب و علمی نداشتند، رشد اقتصاد کشور در سالهای 90، 91 و 92 منفی شد و تورم هم به بالای 40 درصد رسید. این اتفاق نتیجه نداشتن نقشه راه و سیاست تهاجمی در روابط خارجی بود که متأسفانه انگار قرار است تاریخ تکرار شود، زیرا به نظر میرسد همان سیاست غلط دوره احمدینژاد در حال تکرار است. لازم به ذکر است که کشوری مثل ترکیه که از بحرانهای اقتصادی عبور و به رشد اقتصادی دو رقمی دست یافته، یک معمار اقتصادی به نام «کمال درویش» داشت که توانست اقتصاد ورشکسته این کشور را از ورطه نابودی نجات دهد. پرسش این است که معمار اقتصادی یا کمال درویش دولت سیزدهم کیست؟ محسن رضایی، حسین خانزادی، فرهاد رهبر، مسعود میرکاظمی، علی صالحآبادی یا فرد دیگری؟ واقعیت این است که هیچکدام از اعضای تیم اقتصادی دولت، «کمال درویش» ایران نیستند، بنابراین سالی که نکوست از بهارش پیداست.
2- تیم دیپلماسی که اکنون در وزارت خارجه مستقر است، پیشازاین در دولت احمدینژاد بوده و 10 دور مذاکره بدون نتیجه با تروئیکای اروپا را در کارنامه خود دارد و آنها با برجام مخالف بوده و هستند و انتقادی که به دولت روحانی داشتند این بود که او سرنوشت کشور را به برجام گره زده بود؛ اما اکنون شرایط و واقعیتها به آنها دیکته کرده که باید روز 8 آذر در وین پای میز مذاکره بنشینند و با گذاشتن شروطی نشدنی با طرف اصلی یعنی ایالاتمتحده بهجای مذاکره مستقیم، مذاکره غیرمستقیم انجام دهند. تجربه مذاکرات برجام در دولت اول حسن روحانی نشان داد که مذاکره مستقیم نتیجهبخش است نه مذاکره غیرمستقیم و باواسطه و گذاشتن شروط نشدنی.
نویسنده بر این باور است که تیم اقتصادی و تیم دیپلماسی که سید ابراهیم رئیسی برگزیده نهتنها نمیتوانند مشکلات اقتصادی و روابط خارجی را حلوفصل کنند و وضعیت معیشت مردم را بهبود ببخشند، بلکه بر مشکلات خواهند افزود و بار سنگین معیشت که اکنون بر دوش مردم است سنگینتر خواهد شد. دراینارتباط باید گفت آقای رئیسی تا دیر نشده از یکسو جلوی انتصابات نظامیها توسط وزیر کشور نظامی را بگیرید و از سوی دیگر در تیم اقتصادی و دیپلماسی خود تجدیدنظر کنید.
من آنچه شرط بلاغ است با تو میگویم
تو خواه از سخنم پند گیر، خواه ملال (سعدی)