ایده جنگ توسط عراق علیه ایران از قبل از انقلاب وجود داشت
سید محمود دعایی نیز در این نشست در رابطه با ریشههای جنگ، گفت: ابتدای پیروزی انقلاب حضرت امام عنایت ویژهای به روابط با کشورهای همجوار و همسایه داشتند. به همین دلیل اصرار داشتند در رابطه با عراق که نگران بعضی مسائل آنجا بودند کسی را بهعنوان سفیر اعزام کنند که در ارتباط با مسئولین عراقی باشد. تصور این بود که نشانه حسن نیت است ما کسی را اعزام کنیم که درگذشته رابط ما بوده و ارتباطات ما را تنظیم میکرده و در شرایط فعلی هم ما مایل هستیم با همان صمیمیت و صفایی که در گذشته وجود داشته ارتباطات برقرار شود و بههرحال مأموریت را به من دادند که عازم شوم. در مطالعاتی که من داشتم و مشاهداتی هم که بعد از ورود به سفارت ملاحظه کردم، پی بردم که آمادگی برای حمله به ایران و جنگ با ایران پدیدهای بوده که از قبل پیروزی انقلاب آغازشده بود. جنگ علیه ایران از آبان ماه سال 57 برنامهریزیشده بود و صدام قرارگاهی را در بصره زده بود و برادرش برزان تکریتی را هم مأمور کرده بود تا مسئولیت آن قرارگاه را داشته باشد و برنامهریزی کند تا مقدماتی که لازم هست فراهم شود که در آینده نتیجه بگیرند.
ریشه اصلی جنگ ایران و عراق قرارداد 1975 الجزائر بود
سفیر پیشین ایران در عراق افزود: ریشه اصلی جنگ صدام علیه ایران عقدهای بود که صدام در الجزائر و قرارداد با شاه داشت. صدام در آنجا تسلیم شاه شده بود و در مقابل این تسلیم شدن امتیازاتی گرفت. یکی از امتیازات روابط فوقالعاده حساس و مهم امنیتی بین دو کشور بود؛ یعنی دو کشور بعدازاینکه با هم تفاهم کردند و صلحنامهای را امضا کردند، برای تضمین بقاء خودشان هرکدام تعهداتی را سپردند و برای عراقیها مهم عمل به شعاری بود که بعد از کودتای بعثیها اعلام کردند «ما آمدهایم بمانیم».
نزدیکی عراق به مخالفان ایران
وی ادامه داد: شرایطی پیشآمده بود که عراق شدیداً در تعب بود و تصمیم داشتند به اپوزیسیون نزدیک شوند و مخالفین ایرانی را تقویت کنند؛ اما از این مسیر بهرهای نبردند. البته خیلی تلاش میکردند از موقعیت ایران در آنجا استفاده و از حضور ایشان برای حمله علیه ایران استفاده کنند که امام هیچگاه به آنها اجازه نزدیک شدن به خودشان را ندادند و ازاینجهت محروم بودند؛ البته از عناصر دیگری مثل بختیار، حزب توده و جریانات دیگر استفاده کردند، ولی بههرحال به انجامی نرسید و نتیجهای نگرفتند و ناچار به تسلیم در مقام خواسته شاه شدند.
صدام از شاه تضمین خواست
دعایی تأکید کرد: در مقابل این تسلیم شدن از شاه تضمین خواستند که ازنظر امنیتی شرایطی پیش بیاید که آنها بتوانند به آینده تضمینشده سیطره خودشان بر کشور عراق اعتماد داشته باشند. لذا در کنار روابط دیپلماتیک، روابط امنیتی ویژهای را تأسیس کردند؛ یعنی در کنار سفیر، نماینده تامالاختیار امنیتی دو کشور در سفارت حضور داشت و این نماینده بهقدری قدرتمند بود که اگر ضرورتی داشت با مسئولین عراقی تماس بگیرد با یک تلفن میگفت من آمدهام و پیامش را میرساند. سفارت ایران در عراق روابط دیپلماتیک را تنظیم میکرد.
آیا میشد جلوی جنگ را گرفت؟
حسین علایی از فرماندهان سپاه در این نشست گفت: در ایران تصور اینکه عراقیها به خودشان جرأت بدهند و یک جنگ بزرگ را شروع کنند وجود نداشت. به همین خاطر بسیاری از آمادگیهایی که میشد قبل از جنگ انجام شود، در سمت ایران انجام نشد. بعضیها سؤال مطرح میکنند که آیا میشد جلوی جنگ را گرفت؟ این مسئله مهمی است. برای اینکه جلوی جنگها گرفته شود، یکی از راهها نشان دادن قدرت بازدارندگی نظامی است. ایران نتوانست این قدرت بازدارندگی نظامی را قبل از جنگ نشان بدهد. یکی هم اقدامات و فعالیتهای سیاسی است. وی تأکید کرد: وقتیکه جنگ شروع شد، لشکرهای مهم ارتش ما از پادگانها به سمت جبهههای جنگ حرکت کردند. نیروهای لشکر 77 بعد از شروع جنگ وارد منطقه آبادان شدند. لشکر 21 حمزه بعدازاینکه جنگ شروع شد از تهران به سمت دزفول حرکت کردند. لشکر 16 زرهی قزوین که یکی از لشکرهای قدرتمند ایران بود، بعدازاینکه جنگ شروع شد به سمت اهواز حرکت کردند.
تنها امام احتمال شروع جنگ را پیشبینی کرده بود
فرمانده پیشین نیروی دریایی سپاه بابیان اینکه تنها کسی که احتمال شروع جنگ را میداد امام خمینی بود، تصریح کرد: اگر شما به سخنرانی 28 فروردین 1359 امام مراجعه کنید، در آنجا امام جنگ را جدی گرفتهاند و حس میکنند که ارتش عراق دارد برای شروع جنگ اقداماتی میکند؛ اما در این سمت ما نمیبینیم اقدامات عملی برای جلوگیری از جنگ در حوزه بازدارندگی انجام شود. در حوزه سیاسی و دیپلماتیک هم تنها اقدامی که شد در زمان دولت موقت بود که آقای دکتر یزدی با صدام حسین ملاقات کرد و برداشت ایشان این بود که شاید صدام حسین به مسیر مذاکره بیاید، ولی برداشت صدام از مذاکره این بود که ایران در دوران ضعف است و ما باید به او حمله کنیم.
سه دلیل صدام برای شروع جنگ
علایی تصریح کرد: صدام حسین سه دلیل برای آغاز جنگ با ایران داشت و همهجا هم این سه دلیل را گفته است. یکی لغو معاهده 1975 که خیلیها میگویند این معاهده تحقیر عراق و صدام بود، ولی عراق بعد از معاهده 1975 جشنهای بزرگی گرفت. بااینکه ایران خط تالوگ را در دست گرفت و عراقیها از زمان عثمانی همیشه دنبال مالکیت اروندرود بودهاند، ولی ایران توانسته بود اروندرود را بهعنوان مرز تعیین کند و باید جشنهای بزرگ در ایران برگزار میشد. به دلیل اینکه حاکمیتش متزلزل شده بود و داشت حکومت را از دست میداد، وقتی معاهده 1975 را برگزار کردند، در عراق جشنهای بزرگ برگزار شد. درواقع صدام خودش را انسان بسیار موفقی تلقی میکرد که توانسته با ایران به تفاهمی برسد که حکومت بعث عراق پایدار بماند؛ بنابراین دستاورد عراق پایداری حکومت بعث و نظام عراق ولی در ایران به دست آوردن یک امتیاز مرزی بود. لذا اینکه صدام حس شکست از معاهده 1975 داشت و میخواست آن را جبران کند را هنوز قانع نشدهام و معتقدم چنین چیزی نبود؛ اما صدام حسین میخواست حالا که در موضع قدرت قرارگرفته دوباره اروندرود را به شط العرب تبدیل کند و مرز اروندرود را به ساحل ایران بیاورد. دلیل دومی که صدام حسین و عراق برای جنگ با ایران اعلام کردند، بحث برگرداندن جزایر ابوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک به اعراب بود. صدام خودش را نماینده اعراب تلقی میکرد و به دنبال این بود که مثلاً این جزایر را به امارات برگرداند و بگوید حالا که ناصر نیست، در اعراب فردی به نام صدام حسین ظهور پیداکرده که توانست جزایر ایرانی را بگیرد. هدف سوم آنها هم مسئله خوزستان بوده و میخواستند در خوزستان حکومت خودمختاری به نام عربستان تشکیل شود که دستنشانده عراق باشد.