محمد دهدشتی
تقدیم به خانم مریم طوطیان؛ حامد، علی و مهدی شیخ پور، همسر و فرزندانشان
در جامعهای مانند ایران فعلی که ملاک بزرگی انسانها به داشتن مقامات حکومتی، مدارک دانشگاهی، ثروت، تریبون، روابط نسبی، سببی و سیاسی، پیشوندهای انتزاعی جلو نامها و مواردی اکتسابی از این قبیل استوار است، سخن گفتن از کسی که یا هیچیک از اینها را ندارد یا علیرغم برخورداری از این امکانات به استفاده از آنها کاملاً بیاعتناست، کار سختی است؛ زیرا در نگاه متداول عامه، کسی که دائم در رسانهها به تصویر کشیده نشود، برای مقامهای جدیدش صفحات روزنامه سرشار از تبریک نشود و حتی در مرگ وابستگانش یا خودش برای کادر بزرگ آگهیهای ترحیم رقابت درنگیرد، حتماً آدم بزرگی نبوده است. تصویری از انسان مادیگرا که تبدیلش به انسانی علیوار هدف اصلی انقلاب اسلامی بود، ولی به آن دست نیافت؛ اما چرا در همین جامعهای که معیارهای ساختگی و تصنعی برای افراد بسیاری کسب اعتبار میکند، حاج محسن شیخپور باوجود همه امکاناتی که در اختیار داشت، با بیاعتنایی باورنکردنی به ابزارهای مرسوم قدرت و عدم نیاز به هیچ عامل بیرونی و رانتی، نهتنها بزرگ میشود و بزرگ میماند، بلکه مایه تعجب و حسرت خیلیها هم میشود؟
چرا حاج محسن علیرغم حرکت برخلاف روند جامعه، از همه گردنهها و تنگناها بهسلامت میگذرد و سرفراز به دیدار معبود میشتابد؟ محسن عزیز چگونه توانست از آنهمه فرصتهای آماده، در دسترس، فریبنده و اغواگر که بسیاری از مدعیان را در دام خود کشاند، بهخوبی رد شود و...؟ دراینباره همه کسانی که حاج محسن را میشناختند، حرفهای بسیاری برای گفتن دارند که نگارنده هم خود را یکی از آنها میداند؛ اما از باب «هرکسی از ظن خود شد یار من»، هر کس هر چه بگوید تنها بخشی از محسن واقعی است، چنانکه اینجانب.
محسن شیخپور در تمام عمر شخصیتی خداترس، آزاده، اندیشمند، مستقل، با ظرفیت، مهربان، صبور، متعادل، باگذشت، عقلگرا، منطقی، پاکدست، مدیر، انسانگرا، متفکری انتقادی، صریح و... بود. محسن عزیز فطرت پاک، تربیت خوب خانوادگی، ایمان و شکلگیری شخصیتش در جامعه را تا پایان عمر بهخوبی پاس داشت و حفظ کرد.
در سالهای منتهی به انقلاب و بعدازآن در دانشگاه، جهاد سازندگی، سفارت آمریکا و مدیریت دانشگاه تهران همیشه یکی از رهبران اصلی دانشجویان بود، اما برخلاف بسیاری، از امتیازات متعددی که در دسترس او بود سرسختانه دوری ورزید؛ روندی که در تمام عمر صادقانه به آن وفادار ماند.
محسن شیخپور در دانشکده اقتصاد و دانشگاه تهران الگوی مدارا و برخورد غیر متعصبانه با افراد و گروههای بهاصطلاح غیر خط امامی بود، اعتقادی به سرکوب مخالفین نداشت و شخصاً جلوی بسیاری از تندرویها و افراطها را گرفت. ضمن اینکه منش و رفتار شخصی و اخلاقیاش جذابیت زیادی حتی برای مخالفین فکری و سیاسی او داشت. محسن نقطه اتصال بسیاری از افراد ناهمگون بود.
این نگرشها، رفتارها، کنشها و واکنشها در ادامه زندگی و منجمله در بیمه مرکزی و حتی دوران بازنشستگی او هم ادامه پیدا کرد که ذکر تمام آنها به زمانی طولانی برای بازگویی از طرف بسیاری کسان نیاز دارد و آنچه گفته شد تنها ذرهای از فراز و نشیبهای بسیار او در طی بیش از 40 سال بود. آنچه از وی شخصیت بزرگی ساخت.
ولی حاج محسن برای بزرگ ماندن نیاز به گذر از یک مرحله خطرناک دیگر داشت که بسیاری از همفکرانش در آن غلتیده بودند: در اوایل انقلاب ساده زیستی و دوری از تجملات و پاکدستی رویه مرسوم یا ادعایی متداول بود؛ اما بعدها بسیاری از همین انقلابیون تسلیم خواستههای نامعقول همسر و فرزندان یا بهاصطلاح امروز آقازادگان خود شده و درنهایت به انحراف افتادند. پدیدهای سخت که محسن عزیز از آن مرحله هم بهخوبی گذر کرد؛ زیرا ازدواج با خانمی فوقالعاده فهیم، نجیب، قانع و بهتماممعنا انسان از خانوادهای اصیل و شناختهشده، نهتنها باعث تداوم شخصیت پیشین محسن شد، بلکه زندگی در کنار خانم مریم طوطیان ویژگیهای مثبت دیگری را هم نصیب او کرد؛ که نتیجه آن در شخصیت عالی فردی و اجتماعی سه فرزند برومند، برازنده و مایه افتخار خانواده حامد، علی و مهدی متجلی بوده و نشانهای از همفکری، هماهنگی و همراهی صمیمانه پدر و مادر در تربیت آنها از یکسو و درک عمیق و قبول و ادامه رویه ساده زیستی، پاکدستی و قناعت خانواده و سلامت نفس آنها از سوی دیگر است. همسری مهربان و فداکار، فرزندانی نمونه و وصلت با خانوادههایی متناسب و هم شأن خویش، بهسلامت روانی، معنوی، اقتصادی، روابط اجتماعی و آرامش خانوادگی محسن در میانسالی و سالهای پایانی عمر کمک کرد تا همچنان بزرگ بماند. عامل مهمی که نقشی اساسی در جاودانگی شخصیت حاج محسن عزیز داشت.
بهشت ارزانیات باد مرد بزرگ.