نمایشنامه «مستنطق» اثر معروف جی.بی.پریستلی با ترجمه بزرگ علوی بعد از چند دهه منتشر شد.
نمایشنامه «مستنطق» اثر جی.بی.پریستلی با ترجمه بزرگ علوی در ۱۱۸ صفحه با قیمت ۲۰۰ هزار تومان در انتشارات نریمان راهی بازار کتاب شده است.به گزارش ایسنا، در معرفی ناشر از این نمایشنامه آمده است: نزدیک به ۸۰ سال از نوشتن و ترجمه این نمایشنامه میگذرد و بعد از چند دهه، این نمایشنامه دوباره با ترجمه بزرگ علوی منتشر شد. این نمایشنامه با نام «بازپرس وارد میشود» شهرت دارد و از آن چندین تئاتر، تلهتئاتر، فیلم و سریال ساخته شده است.
خانوادۀ مرفه برلینگ در حال جشن گرفتن نامزدی دخترشان، «شایلا»، با «جرالد کروفت» هستند. ناگهان بازرس گوول (Inspector Goole) وارد میشود و خبر خودکشی زنی جوان به نام «اِوا اسمیت» را میآورد.
بازرس نشان میدهد که تمام اعضای خانواده و جرالد به نوعی در بدبختی و سقوط این زن نقش داشتهاند:
• آقای برلینگ او را از کارخانه اخراج کرده
• شایلا باعث اخراج او از فروشگاهی دیگر شده
• جرالد با او رابطه داشته
• خانم برلینگ درخواست کمک او را رد کرده
• اریک (پسر خانواده) هم با او رابطه داشته و باعث بارداریاش شده
پیام اصلی نمایشنامه این است که همۀ ما مسئول یکدیگر هستیم. پریستلی انتقاد تندی از فردگرایی سرمایهدارانه دارد. هویت «اِوا اسمیت» نماد طبقه کارگر است؛ پریستلی نشان میدهد چگونه طبقه مرفه نگاه ابزاری به او دارد. پریستلی علاقهمند به نظریههای فلسفیِ زمان بود. ساختار نمایش -برگشتپذیری، هشدار، چرخه تکرار- بازتاب این دیدگاههاست. اعضای خانواده برلینگ سعی میکنند اعمال خود را توجیه کنند، اما بازرس آنها را مجبور به مواجهه با واقعیت میکند.
بیشترین توجه جهانی به این نمایشنامه از سوی منتقدان چپگرا بوده است. بسیاری از منتقدان، از جمله ریموند ویلیامز، نمایشنامه را نمونۀ ممتاز «تئاتر اخلاق اجتماعی» بریتانیایی میدانند. ویلیامز مینویسد: «این نمایش نشان میدهد که وجدان اجتماعی چیزی فردی نیست؛ بلکه مسئلهای ساختاری است.»
محققانی مانند جان بویلتون (John Boulton) در مقالههای تحلیلی ادبی دهههای ۶۰ و ۷۰ میلادی نشان دادهاند که نمایشنامه پاسخی انتقادی به رشد فردگرایی لیبرالی پیش از جنگ است. بهویژه شخصیت آقای برلینگ با دقت به عنوان نمادی از سرمایهداری کور طراحی شده است.
منتقدانی مثل استیون واریک (Steven Warwick) و مارک اسپیرو مینویسند که: پایان نمایش، چرخۀ تکرار مسئولیتگریزی را برجسته میکند.
منتقدان کلاسیک، مانند ایرن شاو، نمایشنامه را نمونهای از «وحدت زمان، مکان و عمل» میدانند.
تمام وقایع در یک شب و در یک مکان رخ میدهد؛ که به نمایش حالتی تراژیک شبهکلاسیک میدهد.