رمان «نمکبهحرام» نوشته پل بیتی، نویسنده و شاعر آمریکایی، با ترجمه محمدرضا ترکتتاری به تازگی توسط نشر مان کتاب منتشر شده و به سرعت توجه مخاطبان ادبیات معاصر را جلب کرده است. این اثر، با زبانی تیز، طنازانه و در عین حال عمیق، ساختارهای نژادپرستانه و تناقضات جامعه آمریکا را به نقد میکشد. در این مقاله، با تکیه بر گفتوگوی محمدرضا ترکتتاری، مترجم کتاب، نگاهی خواهیم انداخت به ویژگیهای زبانی و محتوایی این رمان و جایگاه آن در سنت ادبیات سیاهپوستان آمریکا.
زبان؛ ابزاری برای مقاومت و آگاهی
یکی از ویژگیهای برجسته رمان، سبک نگارش پل بیتی است؛ نثری که به گفته ترکتتاری، «ریتمیک، جهنده و موسیقایی» است و میتوان آن را با ترانهای رپ مقایسه کرد که ساختاری روشنفکرانه دارد. بیتی که پیش از داستاننویسی، شاعر بوده، توانسته ردپای شعر را در سراسر نثرش حفظ کند. او با بهرهگیری از قافیههای درونی، واجآرایی، بازیهای زبانی و تغییرات ناگهانی در لحن، زبانی خلق کرده که همزمان هم خشن است و هم هنرمندانه. نکته قابل توجه، استفاده آگاهانه بیتی از تفاوتهای زبانی است؛ او گاهی جملهای را با واژگان فلسفی آغاز میکند و با فحشی خیابانی تمام میکند. این تضاد زبانی، نه فقط جنبه طنز دارد بلکه قدرت زبان را به عنوان ابزار سلطه و مقاومت به رخ میکشد. به تعبیری، بیتی از زبان همان استفادهای را میکند که نقاش از رنگ میکند؛ او زبان را به میدان مبارزه بدل کرده است.
رمان بهمثابه نقدی پستمدرن
و در عین حال تاریخی
پل بیتی در خلق این اثر، همزمان به چند سنت ادبی تکیه دارد. از یکسو ادامهدهنده سنت نویسندگان سیاهپوستی چون رالف الیسن، جیمز بالدوین و تونی موریسون است و از سوی دیگر، با نگاهی پارودیک و انتقادی به همان سنت مینگرد. برخلاف ادبیات کلاسیکتر که اغلب به رنج و مقاومت سیاهپوستان میپردازد، بیتی با طنزی رادیکال و گاه بیرحم، کلیشههای فرهنگی، شعارهای تکراری و حتی جنبشهای مدنی را به نقد میکشد.
ساختار چندلایه، شوخیهای فرامتنی و ارجاع به فرهنگ عامه در این رمان، آن را به نمونهای از پستمدرنیسم آمریکایی نزدیک میکند. با این حال، برخلاف پستمدرنیسم سفید که گاه به پوچی انتزاعی میرسد، بیتی این فرم را به تاریخ خشم و سرخوردگی سیاهان پیوند میزند. او از طنز بهعنوان کنشی سیاسی استفاده میکند و دردهایی را روایت میکند که شاید در قالب جدی، گفتنشان ممکن نباشد.
شخصیتپردازی و دغدغههای هویتی
شخصیت اصلی رمان، «اباب»، نماد سیاهپوستی است که با بحران هویت دستوپنجه نرم میکند. دغدغه اصلی او این است: *من کیام؟ چطور میتوانم خودم باشم؟* این پرسش بنیادین در سراسر رمان تکرار میشود. تصمیمات اباب در ظاهر عجیب و متناقضاند؛ او برای اعتراض به تبعیض، خودش به تفکیک نژادی دست میزند و حتی برتری سفیدها را بازسازی میکند. اما این انتخابها، در لایهای عمیقتر، نوعی آیینهسازی رادیکالاند؛ او جامعه نژادپرست را با چهره خودش مواجه میکند.در همین مسیر، عناصر طنز سیاه، بارها به شکلی تلخ ظاهر میشوند. از جمله وقتی فقیرترین شهر دنیا حاضر نمیشود خواهرخوانده شهر سیاهپوستان آمریکا باشد، یا زمانی که پلیسی بدون هشدار، یک سیاهپوست را میکشد اما نژادپرستی انکار میشود. این طنزها نه تنها خندهآور نیستند، بلکه لایهای از تراژدی را نمایان میکنند.
نقد درونگروهی
وقتی مظلوم به مظلوم ظلم میکند
بیتی تنها به نقد ساختارهای سفیدپوستانه بسنده نمیکند. یکی از جسورانهترین لایههای رمان، نقد رفتار و نگرش خود سیاهپوستان است. پدر اباب که برای مطالعات روانشناسی پسرش را شکنجه میکند، نماد نظامی است که حتی قربانیانش به بازتولید خشونت دست میزنند. این نگاه، رویکردی صادقانه و البته چالشبرانگیز به مسئله نژاد و هویت است.
طنز بهمثابه فریاد
رمان «نمکبهحرام» را میتوان بیانیهای ادبی دانست؛ بیانیهای که از دل موسیقی زیرزمینی، فرهنگ هیپهاپ، سنت ادبی سیاهپوستان و کمدیهای استندآپ بیرون آمده و با زبانی رپمانند، روشنفکری انتقادی را پیش میبرد. مترجم اثر، محمدرضا ترکتتاری، با شناخت دقیق این زبان چندلایه، موفق شده پیچیدگیهای نثر بیتی را تا حد امکان به فارسی منتقل کند.در جهانی که تبعیض هنوز در لایههای پنهان و آشکار جریان دارد، آثاری چون «نمکبهحرام» نه فقط روایتگر، بلکه افشاگرند؛ طنزشان فریاد است، و سکوت نکردنشان، کنش. برگرفته از: ایبنا