زهرا شمیرانی: «تخیّل» (L’Imaginaire)، اثر ژان پل سارتر، یکی از مهمترین آثار پدیدارشناختی قرن بیستم است که نخستینبار در سال ۱۹۴۰ توسط انتشارات گالیمار در پاریس منتشر شد. این متن، بهعنوان یک پژوهش فلسفی درباره ماهیت آگاهی تصویری و تخیّل، در سنت هوسرلی جای میگیرد و سنگبنای بسیاری از دیدگاههای بعدی سارتر در اگزیستانسیالیسم محسوب میشود.
با توجه به تأثیر نسخه انگلیسی وبِر بر گفتمان فلسفی ایران، انتشار ترجمه فارسی را میتوان پایان یک «دوره واسطه» دانست؛ دورهای که پژوهشگران ایرانی برای فهم مستقیم «تخیّل» سارتر وابسته به متن انگلیسی بودند. اکنون، با وجود ترجمه فارسی، امکان ارجاع دوزبانه و مقایسه متن اصلی با معادل فارسی فراهم شده است کاری که بهویژه در مقالات، رسالهها و نقدهای ادبی و فلسفی اهمیت فراوان دارد.
یا بهعبارت دیگر، ترجمه فارسی دولتآبادی و مدرّسی فقط یک انتقال زبانی نیست؛ بلکه در تاریخ مطالعات فلسفی ایران، پلی میان دهه وابستگی به نسخه وبِر و دوره استقلال متنی-زبانی در حوزه پژوهشهای اگزیستانسیالیستی و به طور مشخص «فلسفه سارتر» محسوب میشود.
سارتر با آندره برتون و نویسندگان سوررئالیست آشنا بود، اما رویکردشان را بیش از حد به ناخودآگاه فرویدی گرهخورده میدید. سارتر در فاصله ۱۹۳۳-۱۹۳۴ با بهرهگیری از بورسیه مطالعاتی، به برلین رفت و با آثار ادموند هوسرل و مارتین هایدگر آشنا شد پدیدارشناسی هوسرلی با تأکید بر «قصدمندی آگاهی» (هوسرل. 1392.صفحه 42) بیشترین اثر را بر رویکرد سارتر گذاشت در حالی که سپهر فلسفی فرانسه دهه ۱۹۳۰ تحت نفوذ سه جریان عمده بود:
۱. روانشناسی تداعیگرایی که ریشه در هیوم داشت.
۲. روانکاوی فرویدی، که در پاریس با نفوذ لکانِ جوان بود.
۳. روانشناسی گشتالت، که بر کلگرایی ادراکی تاکید میکرد.
همزمان، جریانات هنری چون سوررئالیسم برتون، بر «آزادی تخیل» تأکید میکردند، اما آن را عمدتاً به ناخودآگاه فرویدی فرو میکاستند (برتون، ۱۳۸۱، ص۴5)
برای توضیح مبسوطتر درباره ایده ژان پل سارتر به خوانش و بررسی اثر او خواهیم پرداخت. سارتر در کتاب «تخیل» ماهیت آگاهی تصویری را تشریح میکند:
تخیل بهعنوان شیوه آگاهی
او فصل نخست کتاب را با این پیشفرض پیش میبرد که «هر حالت آگاهی همواره آگاهی از چیزی است» (p.10)، اصلی که او از هوسرل وام گرفته و نام آن را «قصدمندی» (intentionality) میگذارد. اما در تخیل، این آگاهی به شکلی بنیادین منفک از ادراک است: «در ادراک، شیء از بیرون، با جزئیات غیرقابل پیشبینی بر ما گشوده میشود؛ در تخیل، شیء یکباره، کامل و بدون عمق واقعی به ما داده میشود» (سارتر. 1389. صفحه12).
در اصل ساختار نظریه آگاهی تصویری در سارتر با بازتعریف تخیل ممکن میگردد: «آگاهیای که شیء را در غیاب فیزیکی آن حاضر میسازد و آن را بهصورت یک کلّ یکباره تجربه میکند، آگاهی تصویری است» (سارتر. 1389. صفحه12).
چنان که در آغاز گفتیم سارتر با روانشناسی تداعیگرایانه قرن نوزدهمی هیوم که تصویر را «نسخه ضعیف ادراک» میدانست، مخالفت میکند: «تصویر، نه نسخه کوچکشده شیء ادراکی است و نه نقابی مادی؛ بلکه همان شیء است، در وضع غیاب» (سارتر. 1389. صفحه12). این تمایز بنیادین باعث میشود که تصویر خیالی را نه بهعنوان «شیء در ذهن»، بلکه بهعنوان «کنش آگاهی» بفهمیم.
«تخیل» بیش از آنکه روانشناسی تصویری باشد، یک مانیفست پدیدارشناسانه درباره ماهیت آزادی در آگاهی است. سارتر با تفکیک دقیق تخیل از ادراک و حافظه، تخیل را از قید نظریههای تصویر-بهمثابه-کپی بیرون میآورد و آن را به کنش خودآگاه و آزاد بدل میسازد.
از مفاهیم کلیدی کتاب میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
Image consciousness – آگاهی از شیء در وضعیت غیاب
Irreality – وضعیت غیرواقعی اما معنادار شیء خیالی
Spontaneity – خودانگیختگی آگاهی در ساخت تصویر و آگاهی
در پایان و برای جمعبندی آنچه مرور کردیم تکرار میکنم که سارتر با رد نظریههای انفعالی تصویر ذهنی، ذهن و در واقع، آگاهی را فعال، خودانگیخته و آزاد معرفی کرد. او مرزهای روشن میان ادراک، حافظه و تخیل را در قالب ساختار قصدی هرکدام ترسیم کرد و عملا آگاهی تصویری را گونهای کنش معرفی کرد. این کتاب تا امروز یکی از متون بنیادی فلسفه تخیل و آگاهی است و پیگرفتنش، حتی در آثار هنری و علوم شناختی معاصر، همچنان موضوعیت دارد چرا که پلی میان پدیدارشناسی آلمانی و اگزیستانسیالیسم فرانسوی شد و رویکردهای نوینی در فلسفه هنر، روانشناسی و حتی علوم انسانی پسا-۱۹۵۰ پدید آورد. یادداشت را با جملهای از کتاب به سرانجام میرسانم: «تنها با فهم اینکه چگونه میتوان چیزی را که وجود ندارد حاضر ساخت، آزادی خویش را به تمامه خواهیم شناخت» (سارتر. 1389. صفحه162).
برگرفته از:ایبنا