آناهید خزیر: «تاریخ بلوچستان در ایران معاصر تاریخ مردمان ستم کشیدهای است که بارها در معرض قتل و غارت و ستمگری قرار گرفتهاند ستمی که از درون خود نظام سلسله مراتبی برمیخاسته و با دستاندازیها و تجاوزهای نیروهای بیرون از این نظام به اوج میرسیده است.»
آنچه بازگو شد بخشی از مقدمه کتاب «قشربندی اجتماعی در بلوچستان؛ از دوره قاجاریه تا پس از انقلاب ۱۳۵۷» تالیف داریوش مبارکی سومین مجموعه پژوهشهای اجتماعی درباره ایران بود که زیر نظر و با مقدمه حسن محدثی گیلوایی از سوی نشر نی منتشر شده است. کتاب در پی ریشهیابی قشربندی اجتماعی در بلوچستان و بررسی تغییر و تحولات آن است. ورود دولت مدرن و وقوع انقلاب ۱۳۵۷ از جمله رویدادهای سیاسی مهم در تاریخ معاصر ایران است که هر کدام تاثیری ملموس و قابل توجه بر قشربندی اجتماعی بلوچستان گذاشتهاند.
فتح بابی برای پژوهشهای جامعهشناسی بلوچستان
به گفته مولف، کتاب حاصل هشت سال درگیری ذهنی و چهار سال پژوهش مستمر درباره قشربندی بلوچستان است. او امیدوار است این موضوع فتح بابی برای پژوهشهای دیگر باشد و کارهای بیشتری در حوزه جامعهشناسی بلوچستان صورت گیرد. نویسنده در بسیاری موارد به جای تحلیلهای کلی و غیرزمینهمند کوشیده سخنان و مدعای خود را با مصادیق مطرح کند.
نگارنده این کتاب که نوه یکی از خانهای مهم سیستان و بلوچستان و دانشآموخته جامعهشناسی است بهخوبی با سلسلهمراتب اجتماعی این منطقه آشناست و با آن زیسته است. او در پی پاسخ به همین پرسشها، قشربندی اجتماعی بلوچستان را در سه دوره قاجاریه، پهلوی و پس از انقلاب ۱۳۵۷ واکاوی کرده است.
بلوچستان حاشیهای و پدیده سفرهگستری و مدیونسازی
حسن محدثیگیلوایی در مقدمه کتاب به بلوچستان پس از انقلاب نیز اشاره میکند و مینویسد: «بعد از انقلاب بلوچستان سرزمینی حاشیهای باقی ماند وضعیت کنونی بلوچستان نمایانگر این است که تمام ادعاهایی که پس از این واقعه در باب مرکز زدایی و توسعه متوازن و پایدار مطرح شد در حد شعار باقی مانده و عملیاتی نشده است. لذا مردم منطقه هنوز دچار انواع محرومیتهایند. پس از چهار دهه از گذشت انقلاب هنوز نام بلوچ و بلوچستان از مجرای موضوعاتی چون تروریسم و قاچاق، بی آبی و فقر در اخبار کشور به میان میآید و همه اینها از توسعه نیافتگی و محرومیت چند جانبه مردم بلوچ حکایت دارد.
وی در بخش دیگر کتابش به تاریخ بلوچستان در تاریخ ایران معاصر میپردازد و میگوید: «تاریخ بلوچستان در ایران معاصر تاریخ مردمان ستم کشیدهای است که بارها در معرض قتل و غارت و ستمگری قرار گرفتهاند ستمی که از درون خود نظام سلسله مراتبی بر میخاسته و با دستاندازیها و تجاوزهای نیروهای بیرون از این نظام به اوج میرسیده است. اکنون نیز صاحبان ثروت از فقر بخش قابل توجهی از جمعیت این منطقه بهره میبرند و از آنان در جهت مقاصد خویش استفاده میکنند. آنان با سفره گستری در انواع موقعیتهای سیاسی و اجتماعی به حمایت از برخی نیروهای اجتماعی بر میخیزند و از رهگذر مدیون ساختن این نیروها موقعیت اقتصادی اجتماعی و سیاسی خود را ارتقا میبخشند و بدین ترتیب، به اشکال جدید نابرابری در بلوچستان دامن میزنند مقامات دینی و سیاسی و کنشگران سیاسی اجتماعی، به دلیل نیازی که به سفرهمندی دارند به این صاحبان ثروت روی میآورند و نوعی روابط مبتنی بر همزیستی مسالمتآمیز اجتماعی بین این نیروها پدید میآید که در نتیجه آن منافع آنان تأمین میشود و نفوذشان در منطقه تقویت میشود و در مقابل نیروهایی اجتماعی که خواهان تحول در نظام اجتماعی و حذف شرایط نابرابر اجتماعی سیاسی و اقتصادیاند باز هم در حاشیه جامعه باقی میمانند.» و آنگاه به تحصیل کردگان دانشگاهی در بلوچستان نیز اشاره میکند و مینویسند: «متأسفانه سنخ تحصیل کردگان دانشگاهی در بلوچستان از جمله سنخهایی اجتماعی است که از عصر پهلوی تا کنون هنوز نتوانسته است به رشد چشمگیری نائل شود و در بهبود شرایط اقتصادی اجتماعی منطقه نقشی مؤثر ایفا کند و مشارکت چشمگیری در حیات اجتماعی آن داشته باشد.»
قشربندی اجتماعی بلوچستان منبسطتر از قشربندی هندوستان
داریوش مبارکی قشربندی اجتماعی را این چنین توضیح میدهد: «قشربندی اجتماعی اصطلاحی است که برای توصیف نابرابری در جوامع انسانی به کار میرود. ساختار قشربندی در بلوچستان حدفاصلی میان قشربندی اجتماعی ایرانِ پیش از اسلام (مشخصاً قشربندی دوره ساسانی) و قشربندی اجتماعی هندوستان است، با این تفاوت که مدل قشربندی در بلوچستان، برخلاف دو مدل مذکور بر پایه دین شکل و قوام نگرفته است و شکلگیری آن برگرفته از زمینه و بافتار محلی و مبتنی بر اوضاع جغرافیایی، سیاسی و اقتصادی منطقه بوده است.
برگرفته از:ایبنا