دین گریزی جوانان در جامعه امروز ایران محصول کدام پدیده است؟ آیا باید تفاوت نسلی را عامل پدید آمدن این وضعیت بدانیم یا چالش های سیاسی و اجتماعی موجب به وجود آمدن چنین شرایطی است؟
به عقیده من بخشی از شرایط جدید محصول تغییر پارادایم است و نمی توان گفت تنها تغییر نسلی مسبب چنین وضعیتی است. تغییر پارادایم، تغییر نگرش ها، فناوری های نوین جهانی و ارتباطات همگی در ایجاد وضعیت جدید تاثیر گذار هستند.
همانطور که جامعه بشری نیاز های فیزیولوژیکی دارد، نیاز های معنوی نیز وجود دارد. تغییرات نسلی و تغییرات فرهنگی به صورت یک نیاز دیده می شوند. بزرگانی که در این حوزه اندیشه ورزی کرده اند و ایدئولوژی هایی که در این بخش وجود دارد در نگرش انسان ها تاثیر گذار بوده است. اگر اندیشمندان نتوانند برای پرسش های حوزه فناوری های نوین پاسخ درستی ارائه کنند از این حرکت پر شتاب جا می مانند. اگر بخواهیم اصول و معیاری داشته باشیم باید بر واقعیت های جهان امروز اشراف داشته باشیم. نسل جدید فرصت است نه تهدید. نسل جدید رک و بی تعارف است و حرف اش را راحتتر می زند. برخورد ما تعیین می کند که بیان آن ها با پرخاشگری و تندخویی باشد یا با صراحت و شفافیت صحبت کنند. ما هم در نوجوانی و جوانی خواسته هایی داشتیم ولی نمی توانستیم بیانشان کنیم. این نسل می خواهد و خواسته اش را به زبان می آورد. با ان ها نباید به صورت یک تهدید روبرو شد بلکه باید این نسل را یک واقعیت و یک امر واقع محترم بدانیم و تحملشان را داشته باشیم. این تحمل نباید از روی اجبار باشد بلکه باید از روی تامل، فکر و اندیشه باشد. اگر انتخاب کنیم که باید با این نسل تامل کرد، پس می توانیم با آن ها حرف بزنیم. نسل نو بسیاری از سد ها را شکانده و پیش آمده است. شما از عبارت دین گریزی استفاده می کنید اما من می خواهم بگویم دین ستیزی می کنند. اما این دین ستیزی ناشی از آن نیست که معنویت را نمی خواهند، نوع گفتمان ما را قبول ندارند. جای یک فصل مشترک، باور و احترامی درونی بین این نسل و ماها خالی است. هدف یک بحث است و روش رسیدن به هدف بحث دیگری است. باید مشخص کنیم که می خواهیم با چه روشی با این نسل وارد گفت و گو شویم. بدون احترام و بدون باور نمی توان با نسل نو وارد تامل شد.
آیا شرایط ویژه ایران و وضعیت اجتماعی و سیاسی کشور فاصله بین میانسالان و نسل جوان را تقویت می کند یا خیر؟
من تاثیرات اجتماعی را می بینم و انکار نمی کنم. زیرا اگر با روش مناسبی با این جوانان گفت و گو می شد بچه های خوبی هستند اما متاسفانه با تهدید، تحقیر و با تکرار "تو نمی فهمی" و "عقل تو نمی رسد" با آن ها برخورد شده است. جوانان با چنین رفتاری فراری می شوند و حتی مقاومت می کنند یا پرخاشگر می شوند.
به عنوان یک استاد وقتی وارد کلاس می شوم و از بالا به این بچه ها نگاه می کنم نتیجه ای نمی گیرم. زمانی اینکه استاد بیشتر از دانشجو بداند، یک واقعیت بود. اما امروز این بچه ها با تلفنی که در دستشان دارند سر کلاس سرچ می کنند و چه بسا خطای استاد را کشف کنند.
اگر نتوانیم با این نسل وارد گفت و گویی هم تراز بشویم، جواب نمی گیریم. باور کنید که این بچه ها به اندازه ما و چه بسا در بخش هایی بیشتر از ما می دانند. در حوزه تصمیم گیر و در نگاه کلان، به نسل جوان اینطور نگاه نشده است. روش گفت و گو با جوانان جامعه در دانشگاه ها در حوزه در مدارس بر این اساس نبود و در جذب جوانان موفق عمل نشده است.
شاید به صورت مقطعی بتوان با زور جوانان را در چهارچوب دلخواه قرار داد، اما چنین شیوه ای در دراز مدت شکست خورده است.
آیا در فاصله گرفتن نسل جوان از دین و به تعبیری دین گریزی و دین ستیزی، می توان سهمی برای مدارس و تندروی برخی از مجموعه هات قائل شد یا نه؟
در نظام آموزشی که عدالت آموزشی در آن برقرار است می توان سهمی برای این امور در نظر گرفت ولی در مدرسه ای که عدالت آموزشی نداشته باشد معلم جایگاه ارزشی و مرجعیت ندارد زیرا معلم در چنین مدارسی درگیر مشکلات معیشتی است.
مرجعیت از معلم و استاد دانشگاه گرفته شده و به سلبریتی ها و کسانی سپرده شده که ماشین مدل بالا سوار می شوند و امکانات بهتری دارند. مدارس طبقاتی نمی توانند آموزش مفیدی ارائه بدهند. زیرا دانش آموزان در این مدارس دچار پارادوکس می شوند. تکلیف مدل حکمرانی آموزشی باید مشخص شود ما استراتژی آموزشی و مدل آموزشی نداریم. سند تحول و سند توسعه و سند فلان و... روی کاغذ نوشته شده و در اجرا نقشی ندارند. شرافت معیشت معلم تعیین می کند که دانش آموز از آموزش درست و کافی بهره مند شود یا خیر. مدرسه باید فضای مناسبی داشته باشد امروز باید امکانات آموزشی و ابزار و تکنولوژی کافی در مدارس وجود داشته باشد. این ها حداقل ها هستند تا در نهایت آموزش و تربیتی کافی ارائه شود. هزینه کرد در حوزه آموزش و پرورش، سرمایه گذاری است. ما مدارس مناسب که بتوانند الگو های مناسب ارائه کنند، نداریم. نقش مدرسه با وجود مدارس خوب قابل درک است.