جامعه ای که افسرده باشد در چه مسیری حرکت می کند؟ آیا می توان امیدوار بود که در نبود عنصر شادی بتوان جامعه را به سمت تعالی هدایت کرد؟
جامعه ای که در آن شادی وجود نداشته باشد، محیطی بی خیر و غیر مولد است. اگر فقط از منظر آثار اقتصادی شادی به این موضوع نگاه کنیم باید بگوییم که دل شاد است که باعث می شود افراد امیدوارانه به کار خود مشغول شوند. افرادی که غمگین هستند بازدهی کاری کمتری دارند.
اگر از این منظر به موضوع شادی نگاه کنیم که کشور به بهبود شاخص های اقتصادی نیاز دارد باید گفت تولید به نیروی کار سالم و شاد نیاز دارد. فردی کار می کند که دل اش شاد است. آدم های افسرده نمی توانند کار کنند یا بازدهی اندکی دارند.
رفتار های نامناسب با ارباب رجوع یکی از مشخصه های جامعه ای است که از آثار شادی غافل است. فردی که شاد نباشد، غمگین، عصبی و پرخاشگر می شود. خشونت گرایی در نقطه متضاد با شادی است. با حذف شادی از زندگی آدم ها زمینه ورود آن ها به انواع اسیب های اجتماعی را فراهم می کنیم.
براساس تئوری چرخش خشونت، از خشونت، خشونت بیشتر زاده می شود. دقت کنید که بی توجهی به شاد بودن افراد، کار جامعه به کجا می رساند؟! مساله شاد بودن یا نبود افراد نیست. نبود شادی پروسه ای ادامه دار است. فردی که شاد نیست، بازدهی اقتصادی کمتری دارد جوامع افسرده از نظر توسعه اقتصادی و اجتماعی با مشکلات روبرو هستند.
جامعه ای که شاد نیست دچار بدبینی خواهد بود و این وضعیت از نظر سیاسی به تضاد با حاکمیت و دولت می انجامد. جامعه ای که شاد نیست نسبت به خدمات دولت بی تفاوت است. در چنین جامعه ای مشارکت سیاسی و اجتماعی در پایین ترین سطح خود قرار دارد.
با توجه به بالا بودن آمار افسردگی در جامعه، نیاز به شادی و نشاط آفرینی برای ایرانیان چقدر ضروری است؟ جامعه شناسی چه توصیه ای برای چنین محیطهایی دارد؟
جامعه شناسی اوقات فراغت بیشترین هزینه را برای شاد کردن جامعه و ایجاد نشاط صرف می کند. برگزاری کنسرت، پخش موسیقی شاد، تولید برنامه های متنوع و مهیج در این راستا است.
کشور های توسعه یافته که شهروندان ابزار رسیدن به توسعه هستند. نیروی کار تولید کننده است. جامعه باید با نشاط، پر انرژی و شاد باشد تا بتواند کار کند.
پوشش مردم و رنگ لباس هایی که شهروندان می پوشند و برنامه هایی که در صدا و سیمای تولید می شود نشان دهنده دلمردگی جامعه است. حتی جوانان ما لباس هایی به رنگ تیره می پوشند. وقتی ساعت ها در خیابان راه می روید به ندرت می توانید صدای خنده بشنوید، ولی نزاع های خیابانی، بی اخلاقی ها و خشونت می بینید.
متاسفانه توجه به شادی و نشاط در برنامه ریزی های اجتماعی ما سهم قابل توجهی ندارد. به ویژه که در فرهنگ امروز عوامل متعددی در خلاف جهت شادی آفرینی قرار دارند باید مداخلاتی برای کاستن از بار غم و و افسردگی جامعه طراحی و اجرا شود. اگر دقت کنید در گذشته و در فرهنگ سنتی ما زیاد خندیدن کودک و جوان قبیح شمرده می شد. بسیاری از مناسک و مناسبت های ما در راستای سوگواری و کارناوال های اندوه است. از این رو نگاهی دوباره به مقوله شادی آفرینی بهترین نسخه برای حل بسیاری از مشکلات در جامعه ما است.
برنامه ریزی اجتماعی در امر شادی آفرینی چه سهمی برای دولت در نظر گرفته است؟ نقش دولت در مسیر دستیابی به جامعه ای شاد چیست؟
برنامه ریزی منایع می خواهد، تحقیق می خواهد، آزمایش می خواهد و تمامی این امکانات در دست دولت ها است.
حکمرانان می توانند با تغییر جهت در برخی از تصمیمات خود شادی خلق کنند. یک مثال ساده می زنم ایران مهد موسیقی اصیل است. سلایق دیگری هم وجود دارد ولی فقط همین موسیقی اصیل را که در نظر بگیرید می بینید خانواده ایرانی سالی یک کنسرت نرفته است. قرار گرفتن در آن فضا روح را به آرامش می رساند.
برخی از رسومات فرهنگی و تاریخی ایرانیان نسبت تنگاتنگی با دورهم نشینی و بگو و بخند دارد، این سنت ها باید بیشتر مورد توجه قرار بگیرند.
صدا و سیما در بسیاری از مناطق کشور رسانه مرجع است. تولیدات این رسانه، قالب این تولیدات و پیام انها باید در راستای خلق شادی باشد. متاسفانه صدا و سیما به منع خبرهای تلخ تبدیل شده است. اگر بدانید خبر های تلخ با روح و روان شما چه می کند، هرگز پای اخبار نمی نشینید. متاسفانه تولیدات رسانه ملی بیشتر در راستای غم پراکنی است تا شادی.