فرصت خاص بودن
یکی از شرایطی که زمینه ساز توسعۀ یک جامعه میشود، فرصتی است که به افراد داده میشود تا «خاص بودن» خود را پرورش داده، استعداد خود را کشف کرده و به ظهور برسانند. به میزانی که دخالت دولت در کلیت یک جامعه افزایش یابد، فرصت رشد فردی و خاص بودن کاهش مییابد.
اعطای خاص بودن به مردم چین
چهل سال پیش، حکومت چین تصمیم گرفت فرصت خاص بودن در فعالیت اقتصادی را به مردم اعطا کند و نتیجه آن افزایش درآمد سرانه از 200 به 10 هزار دلار شد. چین حتی در مقایسه با ژاپن، آلمان، انگلستان و آمریکا نوآورترین جامعه در تاریخ بوده است. هر فردی وظیفه دارد مسیر و افق خود را مشخص کند و به دولت اتکا نکند. یک فرد آنقدر آزادی عمل دارد تا تلاش کند و به هدف خود برسد. از فکر جدید داشتن، اشتباه کردن، شکست خوردن، فراز و نشیب را طی کردن هراسی نداشته باشد.
رشد صنعت
در صنعت هواپیما در اواخر قرن 19 و اوایل قرن 20 حدود 2000 نفر 20 سال تلاش کردند تا هواپیما را به پرواز در آوردند. نه دولت دخالت کرد و نه گروهی مانع شد. بانک ها و افرادی که میخواستند خاص باشند صنعت هواپیمایی را به راه انداختند. تولید فنآوری از علم به تولید در آمریکا تحقق یافت و از اختراع برق تا چاپ سه بعدی طی چهار دوره صنعتی شدن در آمریکا بوده است. فرید زکریای هندی، ادوارد سعید فلسطینی، هنری کیسینجر آلمانی، دارا خسروشاهی متولد تهران و ایلان ماسک آفریقای جنوبی، فرصت تبلور استعداد و «خاص بودن» را در آمریکا پیدا کردند. سیاست آمریکا به فرد فرصت شکوفایی در علم، هنر، ورزش، تجارت، سیاست، تولید و آنچه توان ذهنی و باطنی اوست را میدهد. در آمریکا با مذهب، جنسیت، نژاد، فرهنگ، محل تولد، لهجه و روحیات فرد کاری ندارند، بلکه میپرسند: چه میدانی؟ چه هنری داری؟ کدام کار را به خوبی و نهایت دقت و کارآمدی می توانی انجام دهی؟
اهمیت فرهنگ سازی
این برخورد ناشی از تعاریف خاص در فلسفه و فرهنگ یک جامعه است که در ناخودآگاه نظام اجتماعی و اقتصادی آن نهادینه شده است. به عنوان مثال، در روسیه تزار، شوروی و فدراسیون روسیه، فرد معمولاً در حال انطباق فکر وعمل خود با دولت و حکومت زندگی کرده و خروجی آن ترس، امتناع و عقب ماندگی بوده است. چین، اندونزی، سنگاپور و ویتنام، حداقل در فعالیت اقتصادی به فرد فرصت دادهاند و جواب گرفتهاند. در سنگاپور، مسئولان یک دبیرستان با هماندیشی اولیای دانش آموزان، فرآیندی را طراحی میکنند تا در 14-15 سالگی، استعداد فرد را شناسایی کنند و او را در مسیر تبلور آن استعداد یاری بخشند. این سیستم آموزشی باعث میشود هر فردی، فرصت شکوفایی استعداد خود را پیدا کند. نتیجه آن میشود که سنگاپور با 5.5 میلیون جمعیت، منابع صفر و مساحتی معادل شهر تهران، تولید ناخالص داخلی فراتر از ایران دارد.
بدون تمرکز نمیتوان خاص بود
نویسنده طی چند دهه مطالعه صدها بیوگرافی از دانشمندان، مخترعین، هنرمندان، سیاستمداران و اقتصاددانان یک نکته مشترک قابل تامل و عمومی در طیف متنوع این زندگینامه ها قابل مشاهده است: افرادی که در زندگی موفق بودهاند، به این معنا که جواب گرفتهاند، ابداعی کردهاند، خلاقیتی نشان دادهاند، ساختاری بنا کردهاند، گرهای باز کردهاند، میراثی به جای گذاشتهاند و ... یک ویژگی مشترک و منحصر به فرد داشتهاند: آنها در کار و فعالیت و زندگی خود «تمرکز» داشتهاند. بدون تمرکز نمیتوان خاص بود و نمیتوان فرآیندی طی کرد تا اثری به جای گذاشت. متمرکز بودن، سیستم داشتن، پایدار بودن، استمرار داشتن، حوصله داشتن، خسته نشدن، صبور بودن، افق داشتن، فراز و نشیبها را تحمل کردن و اعتماد به نفس داشتن، ضرورت رشد فرد، نهاد، بنگاه، جامعه و کشور است. البته ساختار اجتماعی و دولتی در تحقق این اصل تعیین کننده است.
دخالت دولت مانع خلاقیت
نهاد دولت در بسیاری از کشورهای جهان سوم، کانونی ترین مانع پیشرفت و خلاقیت افراد است. عموم کشورهای آسیایی دموکراتیک نیستند ولی حداقل در فعالیتهای اقتصادی دست مردم را باز گذاشته اند. یکی از ویژگیهای منطقۀ خاورمیانه، تمایلِ شدیدِ فرهنگی نسبت به کنترل فرزند، کارمند، شهروند و کلاً زیر مجموعه است. این فرهنگ باعث میشود نوآوریهای افراد به حداقل برسد. ساختار یک جامعه و حکومت هم می تواند مانع باشد و هم مشوق.
اولویت شناسی
چرا سوییس خاص است؟ چون حدود خود را می شناسد. چرا روسیه مشکل دارد؟ چون فراتر از توان اقتصادی خود، ادعا دارد. چرا شرکتها ورشکسته میشوند؟ چون اولویتهای خود را تشخیص نمیدهند، شرایط را دقیق نمیسنجند و میان منابع و اهداف، تعادل برقرار نمیکنند.
سیاست یعنی باز کردن گرهها
یکی از نکات برجستهای که نویسنده یکبار از هانس-دیتریش گنشر، وزیر خارجه پیشین آلمان شنید این بود که:« یک سیاستمدار باید تشخیص دهد چه وقت از قدرت کنارهگیری کند.» گنشر در اوج قدرت خود زمانی که دو آلمان متحد شدند و او را همگان معمار وحدت آلمان شناخته بودند از وزارت خارجه کناره گیری کرد. این تفاوت بین سیاست مدار آلمان و جهان سوم است زیرا در جهان سوم، اکثر سیاست مداران به سیاست علاقه دارند چون میخواهند خوب زندگی کنند. اما در آلمان، سیاست مداری یعنی حل مشکلات و باز کردن گرهها. نِلسون ماندلا علی رغم اصرار نخبگان سیاسی و عامۀ مردم، از شرکت در دورۀ دوم ریاست جمهوری امتناع کرد و گفت: «یک دوره پنج ساله برای انتقال به جمهوریت کافی است. میخواهم کار عام المنفعه انجام دهم؛ دیگران بیایند مدیریت کنند.» شناخت اولویتها و حفظ تمرکز، یک هنر خارق العاده انسانی است. ماندلا متوجه شد که «خاص بودن» در بیرون ماندن از قدرت است. از این رو، چقدر یک فرد، یک بنگاه اقتصادی، یک نهاد مدنی و یک حکومت باید فکر، مشورت و بحث کند تا طوفان مغزی به پا کند، جست و جو کند، جدل و مناظره کند و کتاب بخواند و بنویسد تا به فرمول و معماری «خاص بودن» و «تمرکز» خود برسد. فرد باید با سنجش مرتبِ شرایط محیطی، تمرکزش را حفظ کند. پخش بودن ذهن، آفت و مانع برای رشد است زیرا از تمرکز انرژی جلوگیری میکند. پخش بودن فعالیتهای یک دولت نیز به موفقیت آن نمیانجامد.
ضرورت تمرکز ذهنی و عملی در اقتصاد و سیاست
بخش خصوصی که سیستم میفهمد، متوجه زمان است، منابع را بهینه سازی میکند، هدفی خارج از واقعیت تعیین نمیکند، میگوید اشتباه کردم، اول به همسایه صادر میکند بعد به کشورهای دیگر، هزینه حساس است، کار از هشت صبح شروع میشود، باید به سهام داران پاسخگو باشند، مدیر کاردان نباشد باید استعفا دهد، با احساسات تصمیم نمیگیرد، با اعداد و ارقام تحلیل میکند، مرتب به آینده فکر میکند، معنای رقابت را درک میکند، رضایت مصرف کننده برای او جدی است، اگر دروغ بگوید اعتبار و سهم بازارخود را از دست میدهد و در نهایت با واقعیت مدیریت میکند. بهترین گواه این تحلیل جایگاه آلمان، چین، آمریکا، ژاپن و کرۀ جنوبی در نظام جهانی است. در این کشورها، جهتگیریها، اولویتها و استفادۀ بهینه از منابع، تحت تاثیر بنگاهداری اقتصادی است. در تاریخ این کشورها، تمرکز ذهنی و عملی در اقتصاد به تمرکز ذهنی و عملی در سیاست انجامیده است. شهروندان در این فضا، با ذهنهای متمرکز پرورش پیدا میکنند.
منبع: خبر آنلاین