مهدی مطهر نیا، پژوهشگر
دانشگاه نهادی است که آموزش خاص خودش را دارد. حوزههای دینی هم تربیت و قضای خاص خود را دارند.
زمانی در کلیسای کاتولیک آموختن زبان لاتین ممنوع بود و نظام ایدئولوژیک حاکم بر غرب در ده قرن حاکمیت کلیسا اجازه نمیداد افراد به دنبال ایجاد فضایی باشند که بر اساس آن ارتباط معناداری با علوم جدید برقرار کنند.
زیرا علم از جهت گیریهای انسان گرایانه و اومانیستی برخاسته بود و انقلاب اومانیستی به انقلاب عصر روشنگری و نهضت بزرگ اعتراض پیوند خورده بود و دانشگاهها مانند دادگاههای مدرن یا مانند هنر جدید، دارای نگرشهای متفاوتی از نگرش دینی بودند. از این رو دانشگاه به عنوان رقیب آموزش در نهادهای دینی شناخته شد.
حوزه دینی در عصر جدید تلاش میکند نه مثل عصر قدیم، بلکه به گونهای دیگر با ارسال دانشجویانی گزینش شده به جهت تربیت و جایگزینی اساتید قدیمی بر دانشگاهها تأثیر بگذارد.
این نگاه چون پشتیبانی میشود، تصمیمات خود در دانشگاه را اجرا میکند.
این گروهها در مطالعه علوم جهت گیری ایدئولوژیک دارند. از بین آنها افرادی به مدارک دست پیدا میکنند و وقتی اساتید قدیمی از میدان به در شد. جایگزین میشوند.
طبقاتی شدن آموزش، نوع پذیرش دانشجو در دهههای گذشته و اخراج اساتید برای تغییر کارکرد اصلی دانشگاه خبر میدهد.
در ابتدای انقلاب شاهد انقلاب فرهنگی بودیم. در سالهای بعد بسیاری از اساتید حذف شدند. دانشگاهها در برابر بدنه علمی خود رفتاری غیر منصفانه داشت و اساتید و همکاران در مقابل کنار گذاشته شدن چهرههای علمی عکس العمل نشان ندادند.
جامعه نیز در برابر آسیبی که به نهاد علم وارد میشد موضع گیری نکرد وحتی تحت تأثیر تبلیغاتی که میشد نسبت به تغییرات خوش بین بود.
اساتید اخراجی و دانشجویان محروم افرادی ضد ارزشها شناخته میشدند و جامعه نسبت به تهی شدن دانشگاه از پایههای علمی حساسیت نشان نمیداد.
اما امروز زمانه فرق کرده است. مردم اساتید اخراجی را در تقابل با ارزشهای دینی نمیبینند و چون گذشته نگاه بدبینانه ندارند.
امروز جایگاه دانشگاه در جامعه لغزان است. در تحقیقی عینی میتوان گفت دانشگاهها دچار وضعیت نابسامانی در سنجش اساتید شده است. تمایل به پاکسازی در دانشگاهها وجود دارد.
افرادی از یک جناح خاص میخواهند موقعیت دانشجو تا استاد را در دانشگاه را قبضه کنند. عناصر خود را به عنوان استاد وارد دانشگاه کنند یا با مداخله در قوانین اموزشی و قواعد کنکور میخواهد نسلی را در دانشگاه برسازد که اساتید مورد اعتمادشان را تأمین کند. یا نیروهای سیاسی مدنظر خود را در این بستر پرورش دهند.
این امر تا حدودی صورت پذیرفته است و ما در مرحلهای از این اراده قرار داریم. از این رو میتوان حدس زد که در آینده شاهد حرکتی در محدود سازی دانشگاهها باشیم. چرا که در فضای به وجود آمده کیفیت علم و مدرک صادر شده از دانشگاه جایگاه گذشته را در میان افکار عمومی نخواهد داشت.
پیش از این دانشگاههای ایران در برابر دانشگاههای برتر دنیا مورد سنجش قرار میگرفت و بعضاً جایگاه مطلوبی را احصا نمیکرد، اما امروز دانشگاهها در جامعه ایران جایگاه گذشته را ندارد.
پیشبینی میشود حتی دانشگاههای دولتی کشور پس از اجرای تغییرات و مداخلات مدنظر گروه خاص، با جامعهای روبرو شود که به دانشگاه گرایشی ندارند و تلاش میکنند بهصورت آزاد علم بیاموزند. در ایران آینده، ادراک مهمتر از مدرک خواهد بود.