در سالهای اخیر، روابط ایران و اروپا در زمینه پرونده هستهای با تنشهای زیادی روبهرو بوده است، تنشهایی که بیشتر به دلایل سیاسی شکل گرفتهاند تا مسائل فنی. اروپا در جدیدترین اقدام خود، تلاش دارد تا قطعنامهای جدید علیه ایران در شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی تصویب کند؛ اقدامی که به باور بسیاری از تحلیلگران، نه تنها به شفافیت نمیافزاید، بلکه به بازتولید بیاعتمادی و کاهش کارآیی سازوکارهای بینالمللی منجر خواهد شد. این رویکرد، از نگاه ایران، بیشتر بهعنوان ابزاری برای فشار سیاسی تلقی میشود تا یک درخواست فنی برای شفافسازی.
در حالی که اروپا در پی فشار بر ایران است، ایران با توجه به تجربیات گذشتهای که در آن اطلاعات حساس به دست سرویسهای اطلاعاتی دشمن مانند آمریکا و اسرائیل افتاده، طبیعیترین واکنش خود را نشان میدهد: محدود کردن همکاریها و افزایش کنترل بر دادهها. این واکنش ایران، به هیچوجه خصمانه نیست، بلکه پاسخی منطقی به فضای پر از نااطمینانی و بیاعتمادی است که از سوی اروپا و برخی دیگر از قدرتهای جهانی تحمیل شده است. ایران بهخوبی میداند که هرگونه دادهای که به آژانس ارائه دهد، میتواند در آینده علیه امنیت کشور مورد سوءاستفاده قرار گیرد.
در این راستا، اروپا باید این واقعیت را درک کند که چنین فشارهایی نه تنها به تقویت شفافیت نمیانجامد، بلکه بر پایه «مارپیچ بیاعتمادی» بنا شده است. بهطور کلی، «مارپیچ بیاعتمادی» به وضعیتی اطلاق میشود که در آن هر اقدام یک طرف بهعنوان تهدیدی برای طرف دیگر تلقی میشود و در نتیجه، واکنشهای دفاعی و سختتر را بهدنبال دارد. در این شرایط، هر فشار جدیدی از سوی اروپا، انگیزههای جدیدی برای ایران ایجاد میکند تا همکاریهای خود را کاهش دهد و به امنیت ملیاش اولویت بیشتری دهد. در حقیقت، این یک چرخه بیپایان از فشار و واکنشهای تلافیجویانه است که هیچگاه به حل مسائل واقعی نمیانجامد.
اروپا با این رفتار نهتنها بیاعتمادی را افزایش میدهد، بلکه هزینههای امنیتی خود را نیز نادیده میگیرد. در حالی که ایران در شرایط امنیتی پیچیدهای قرار دارد، فشار بیپایه و اساس تنها به تقویت توان بازدارندگی ایران و تضعیف نقش اروپا در منطقه منجر خواهد شد. تحولات اخیر در غرب آسیا، به ویژه جنگ غزه و تغییر موازنههای منطقهای، ایران را مجبور کرده تا بهطور جدی امنیت ملی خود را در اولویت قرار دهد. در چنین شرایطی، هرگونه اقدام تحریکآمیز از سوی اروپا، تنها بر انگیزه ایران برای تقویت توان دفاعیاش میافزاید.
علاوه بر این، اروپا دچار نوعی «توهم قدرت» شده است. تجربه برجام بهخوبی نشان داد که اروپا بدون همراهی آمریکا نمیتواند نقش مستقلی ایفا کند. با خروج آمریکا از برجام و ناتوانی اروپا در اجرای حتی حداقلی از تعهدات خود، اعتبار این کشورها در چشم ایران و دیگر بازیگران جهانی کاهش یافت. اکنون، در شرایطی که اروپا درگیر بحران انرژی و وابستگی امنیتی به واشنگتن است، تلاش میکند تا با تصویب قطعنامههایی علیه ایران، تصویری از قدرت و اثرگذاری را بازسازی کند. در حالی که این تلاشها بیشتر نمادین است و فاقد ابزارهای واقعی برای تحمیل نتیجه خواهد بود.
در چنین شرایطی، ایران باید سیاستی مبتنی بر «هشیاری راهبردی» اتخاذ کند. این به این معناست که ایران باید سطح همکاریهای خود را با آژانس در حدی نگه دارد که از ایجاد اجماع علیه خود جلوگیری کند، در عین حال از تبدیل آژانس به ابزاری برای فشار اطلاعاتی اجتناب نماید. ایران باید بهوضوح نشان دهد که مشکل اصلیاش نه با آژانس، بلکه با «سیاسیسازی آژانس» توسط اروپا و برخی دیگر از قدرتها است. این تفکیک مهم میتواند ایران را از افتادن در دام اروپاییها بازدارد و در عین حال نشان دهد که درگیری اصلی با نهاد فنی نیست، بلکه با قدرتهای سیاسیای است که پشت صحنه قرار دارند.
از سوی دیگر، اروپاییها باید این حقیقت را درک کنند که فشار بیپایه و اصرار بر قطعنامهسازی علیه ایران، نه تنها ایران را وادار به امتیازدهی نخواهد کرد، بلکه تنها باعث تشدید تنشها و تضعیف اعتبار نهادهای بینالمللی نظارتی خواهد شد. آژانس بینالمللی انرژی اتمی بهعنوان یک نهاد فنی، باید از هرگونه سیاسیسازی دور باشد، و تنها در این صورت است که میتواند نقش خود را بهعنوان مرجعی مستقل ایفا کند. بیاعتمادی به آژانس، همکاریهای ایران را کاهش داده و بهطور بالقوه آینده مذاکرات هستهای را پیچیدهتر خواهد کرد.
اروپا اگر واقعاً به دنبال امنیت منطقهای و جهانی است، باید از فشارهای بیپایه دست بردارد و بهجای بازتولید بیاعتمادی، بهسمت بازسازی اعتماد حرکت کند.
برگرفته از: دیپلماسی ایرانی