دیدار اخیر رهبران پنج جمهوری آسیای مرکزی با رئیسجمهور ایالات متحده، دونالد ترامپ در کاخ سفید را میتوان رویدادی تعیینکننده در بازتعریف ژئوپلیتیک این منطقه دانست. آسیای مرکزی، متشکل از قزاقستان، قرقیزستان، ازبکستان، تاجیکستان و ترکمنستان، در دو دهه گذشته عرصه رقابت میان قدرتهای بزرگ بوده است. برگزاری این نشست در بالاترین سطح دیپلماتیک نشان میدهد که واشنگتن بار دیگر نگاه راهبردی خود را به منطقهای معطوف کرده که از نظر منابع طبیعی، موقعیت ژئواستراتژیک و ظرفیتهای اقتصادی، نقشی کلیدی در معادلات قدرت جهانی ایفا میکند.
ترامپ در ضیافت شام با رهبران این کشورها بر ضرورت تقویت همکاریهای اقتصادی و نظامی تأکید کرد و از ظرفیت عظیم منطقه در حوزه مواد معدنی استراتژیک سخن گفت. او اعلام کرد که ایالات متحده قصد دارد طی ده سال آینده بیش از یکصد میلیارد دلار در بخشهای کلیدی آسیای مرکزی سرمایهگذاری کند. همزمان، از توافقهای تجاری تازه با ازبکستان نیز خبر داده شد. این اظهارات، در واقع بازتابی از رقابت فزاینده میان قدرتهای بزرگ برای دسترسی به منابع کمیاب و حیاتی مورد نیاز صنایع مدرن است؛ عناصری که چین تاکنون انحصار تولید و صادرات آنها را در اختیار داشته است.
منابع طبیعی غنی این کشورها، از جمله ذخایر اورانیوم قزاقستان، طلا و گاز ازبکستان و ترکمنستان و نیز موقعیت جغرافیایی محصور در خشکی اما در مرکز اتصال روسیه، چین، ایران و افغانستان، آسیای مرکزی را به حلقهای راهبردی در زنجیره امنیت و انرژی جهانی بدل کرده است. از همینرو تمرکز تازه آمریکا را باید تلاشی برای شکستن انحصار نفوذ روسیه و چین در منطقه دانست.
رهبران کشورهای آسیای مرکزی نیز در این نشست کوشیدند چهرهای متحد و تأثیرگذار از خود ارائه دهند. قاسم جومارت توکایف، رئیسجمهور قزاقستان با تمجید کمسابقه از ترامپ او را «رهبر بزرگی که از بهشت فرستاده شده است» خواند و شوکت میرضیایف، رئیسجمهور ازبکستان، تأکید کرد که «هیچ رئیسجمهور آمریکایی تاکنون چنین توجهی به آسیای مرکزی نشان نداده است». این اظهارات، اگرچه رنگوبوی دیپلماتیک دارند اما نشان میدهند رهبران منطقه در پی ایجاد توازن میان قدرتهای جهانی و کاهش وابستگی سنتی خود به مسکو هستند.
یکی از نتایج این دیدار، اعلام تصمیم قزاقستان برای پیوستن به توافقنامههای ابراهیم بود؛ طرحی که در دوره اول ریاستجمهوری ترامپ منجر به عادیسازی روابط چند کشور عربی با اسرائیل شد. این اقدام از سوی واشنگتن به عنوان «پیشرفتی واقعی» توصیف شد و پیامی روشن برای روسیه، چین و حتی ایران داشت: آمریکا قصد دارد دامنه نفوذ خود را از خاورمیانه تا آسیای مرکزی گسترش دهد.
باید اذعان داشت که نشست اخیر، در چارچوب ابتکار موسوم بهC5+1 قابل تحلیل است؛ سازوکاری که از سال ۲۰۱۵ برای گفتوگو و همکاری میان آمریکا و پنج کشور آسیای مرکزی ایجاد شد و در سالهای بعد، بهویژه پس از سفر مایک پمپئو به قزاقستان و ازبکستان در سال ۲۰۲۰، به یکی از محورهای مهم سیاست خارجی واشنگتن تبدیل گردید. استراتژی آمریکا برای آسیای مرکزی در بازه ۲۰۱۹ تا ۲۰۲۵ با هدف مهار نفوذ روسیه و چین طراحی شده است.
البته طی همان سال پمپئو تأکید کرده بود که واشنگتن میخواهد به کشورهای منطقه آسیای مرکزی در مسیر استقلال و اقتدار کمک کند؛ سخنی که در ظاهر حمایتی بود اما در واقع نشانگر تمایل ایالات متحده به هدایت جریانهای سیاسی و اقتصادی این کشورها به سوی بلوک غرب است. از منظر تحلیلی، واشنگتن تلاش دارد با استفاده از ابزارهای اقتصادی، نظامی و دیپلماتیک، نهتنها نفوذ روسیه و چین را مهار کند، بلکه مانع از شکلگیری هرگونه بلوک منطقهای مستقل شود که بتواند نظم مطلوب آمریکا را به چالش بکشد. بهاینترتیب، حضور مجدد ایالات متحده در آسیای مرکزی را میتوان بخشی از راهبرد کلان مهار چندوجهی دانست؛ مهاری که از شرق آسیا تا خاورمیانه امتداد یافته است. اگرچه واشنگتن اهداف خود را در قالب همکاری، توسعه و امنیت منطقهای مطرح میکند، اما در پسِ آن، رقابت بر سر منابع، خطوط انرژی و مسیرهای ترانزیت نهفته است. در واقع، آسیای مرکزی بار دیگر به صحنهای از بازی بزرگ میان قدرتهای جهانی بدل شده است؛ بازیای که برندهاش نه لزوماً کشورهایی با منابع غنی، بلکه بازیگرانی خواهند بود که بتوانند میان استقلال سیاسی و وابستگی اقتصادی تعادل برقرار کنند.