حسام فروزان: «ناتورِدشت» نهتنها یک درام معمایی پُرتعلیق است، بلکه اثریست برای اندیشیدن به مسئولیت، اخلاق و معنای انسان بودن در لحظههای بحرانی. خردمندان با این فیلم بار دیگر نشان داد که توانایی ترکیب مستند اجتماعی با درام سینمایی را دارد و میتواند رخدادهای تلخ واقعیت را به زبان هنری بازگو کند. همشهری آنلاین: فیلم «ناتوردشت» دومین تجربهی بلند سینمایی سیدمحمدرضا خردمندان پس از «بیست و یک روز بعد» است؛ فیلمی که در جشنواره فیلم فجر چهلوسوم به نمایش درآمد و توانست سیمرغ بلورین «بهترین فیلم از نگاه ملی» را کسب کند. فیلم در جشنواره چندین سانس فوقالعاده داشت اما در کمال تعجب در داوری و تقسیم سیمرغها نادیده گرفته شد! این اثر با حضور بازیگرانی چون هادی حجازیفر، میرسعید مولویان، شبنم قربانی، سعید آقاخانی، علی مصفا و بابک کریمی ترکیب متفاوتی از بازیگران را روی پرده آورده است.
شروع قصه ناتوردشت
«ناتوردشت» روایت گم شدن دختری به نام یسنا در یک روستای دورافتاده است؛ رخدادی که آرامش ظاهری روستا را بر هم میزند و روابط انسانی را در معرض آزمونی سخت قرار میدهد. فضای روستایی، با قناتها و مزارعی که خطر ریزش دارند، نهتنها پسزمینهی قصه بلکه عنصری تهدیدکننده و تعلیقآفرین است. قصه از یک ماجرای واقعی الهام گرفته شده و در کمال تعجب فیلم با فاصلهای اندک از اتفاق واقعی به مرحله ساخت رسیده است! معمولاً سینمای ایران نسبت به اتفاقات روز بسیار بیتوجه است و ممکن است تازه پس از چند سال به سراغ ماجرا برود. در ۹ اردیبهشت ۱۴۰۳ دختر چهارسالهای به نام «یسنا» در زمینهای کشاورزی روستای یلیبدراق در شهرستان کلاله، استان گلستان (در همان حوالی روستای رحمتآباد) مفقود شد. این رخداد در منطقهای روستایی رخ داد که جستوجو تا پنج روز ادامه داشت؛ با مشارکت بیش از ۳۰۰ نیروی امدادی، استفاده از سگهای زندهیاب، بالگرد و پاراموتور انجام گرفت. آنچه در واقعیت اتفاق افتاده آن است که بسیج عمومی نیروهای مردمی و امدادگران و گسترده شدن خبر گم شدن یسنا در سراسر ایران ربایندگان کودک را به تنگنا انداخته است و باعث نجات یسنا شده است.
هرچند عنوان فیلم ذهن را ناخودآگاه به رمان مشهور «ناتور دشت» سلینجر میبرد، اما این اثر هیچ ارتباطی با آن ندارد. شاید بتوان نام فیلم را اشارهای دور به مفهوم ناتوردشت در رمان سلینجر دانست؛ کسی که مراقب کودکان دشت است و نگران معصومیت آنها... احساس «احمد» در نسبت با کودک گمشده و یا «آیهان» که از بچگی بزرگش کرده. انتخاب نام بیشتر جنبهی نمادین دارد و بر مفهوم پاسبانی، نگهبانی و مسئولیت انسانی تأکید میکند. داستان از یک پرونده واقعی الهام گرفته، اما خردمندان با نگاهی انسانی و روانشناختی، آن را به بستری برای طرح پرسشهای اخلاقی و اجتماعی بدل میکند: در بزنگاههای بحرانی، انسان بودن چه معنایی دارد؟
«ناتورِدشت» چگونه فیلمی است؟
«ناتورِدشت» قصهاش را روان و بدون لکنت تعریف میکند و در همان ده دقیقه اول قلابش را گیر میاندازد. مسأله فیلم پس از بیست دقیقه برای تماشاگر مشخص شده است و میفهمد به دنبال چیست و داستان از چه قرار است. این ویژگی البته جزو بدیهیات یک فیلم سینمایی است، اما آنقدر در سینمای ایران فیلمهایی دیدهایم که در روایت ساده قصه دو خطی خود دچار لکنت هستند که لازم بود به عنوان حُسن فیلم به آن اشاره کنیم!
خردمندان در «ناتورِدشت» نشان میدهد که بهخوبی زبان تصویر را میشناسد. طبیعت زیبای روستا، قناتها، دشتهای ترکخورده، مزارع نیمهویران و غیره نه صرفاً یک لوکیشن بلکه یک شخصیت مستقل است؛ عنصری خاموش اما تهدیدکننده که فضای معمایی فیلم را تقویت میکند. این روستا به عنوان پایتخت قناتهای ایران معرفی میشود؛ قناتی که دیگر امروز کارکردی در آبرسانی و کشاورزی ندارد و در حال فرو ریختن است و باید با بتون پُر شود... در رویکردی نمادین میتوان این نشانهها را تحلیل کرد و فیلم را اعلام خطری نسبت به از دست رفتن ارزشهای سنتی دانست.
تضاد میان نماهای بستهی چهرهها و نماهای باز طبیعت، تنگنای روانی شخصیتها را بازتاب میدهد. نورپردازی کمکنتراست، رنگهای خاکی و میزانسنهای حسابشده، فضای فیلم را به سمت یک درام معمایی-روانشناختی سوق داده است. ریتم فیلم تعمدی کند و تأملبرانگیز است. این کندی شاید برای بخشی از مخاطبان عام خستهکننده باشد، اما از منظر تحلیلی، بازتابی از فرسایشی بودن بحران و زمانبر بودن جستوجو است؛ گویی زمان خود به دشمن شخصیتها بدل شده است.
برگرفته از:همشهری آنلاین