محمد آقاسی- جامعهشناس
حقیقت در زمانه ما نسبی شده است. زمانهای که حقایق عینی، جای خود را به باورها، احساسات و روایتهای شخصی دادهاند. در این عصر، اخبار جعلی و اطلاعات گمراهکننده در قالبی دیگر منتشر میشوند و مرز بین حقیقت و دروغ بهشدت مبهم شده است. عصر پساحقیقت، عصری است که در آن حقیقت به یک مفهوم نسبی تبدیلشده و باورها و احساسات شخصی بر حقایق عینی اولویتدارند. این عصر با چالشهای جدی مانند افزایش قطبگرایی، کاهش اعتماد به نهادهای سنتی و افزایش اخبار جعلی روبرو است. برای مقابله با این چالشها، نیازمند تقویت تفکر انتقادی، ارتقای سواد رسانهای و تقویت گفتوگوی سازنده هستیم. این دوره را برخی اندیشمندان، پساحقیقت نام نهادهاند که ویژگیهای زیر را دارد:
- تقدم شبکههای اجتماعی بر رسانههای گروهی: در این دوره خبرنگاران حرفهای آموزش دیده، جای خود را به متن مردم دادهاند و شبکههای اجتماعی اینترنتی، بر رسانههای گروهی پیشی گرفتهاند.
- شکلگیری فرد رسانهها: در میان شبکههای اجتماعی، با برخی فرد رسانهها روبرو هستیم که قدرت انعکاس اخبار رادارند و هر مطلبی را بهراحتی منتشر میکنند.
- اولویت احساسات بر حقایق: احساسات و باورهای شخصی در شکلدهی افکار عمومی نقش پررنگتری نسبت به حقایق عینی ایفا میکنند.
- ترویج اخبار جعلی و اطلاعات نادرست: اخبار جعلی و اطلاعات نادرست بهسرعت در شبکههای اجتماعی منتشرشده و بهعنوان حقیقت پذیرفته میشوند.
- تئوریهای توطئه: باور به تئوریهای توطئه بهجای اعتماد به منابع معتبر افزایشیافته است.
- نسبیگرایی حقیقت: حقیقت بهعنوان یک مفهوم ثابت و مطلق دیده نمیشود و هر فرد به خود حق میدهد برداشت شخصی خود را از حقیقت داشته باشد، و کمتر بهحق دیگران و حقیقت اصلی توجه میکند.
- ضعف نهادهای سنتی: نهادهای سنتی مانند رسانهها، دولتها و دانشگاهها، به دلیل انتشار اخبار جعلی و اطلاعات نادرست، اعتبار خود را از دست میدهند.
- تقسیمبندیهای جدید جامعه: در جوامع مختلف، گروهبندیهای جدیدی یا باورها و دیدگاههای متفاوت تقسیمبندی شده و گفتوگوی منطقی و سازنده بین این گروهها دشوار شده است.
- تاکید بر هویتهای گروهی: برآمدن هویتهای گروهی مانند ملیت، قومیت و دین منجر به تعصبهای جدید و تعصبزداییهایی از دیگر سو، شده است.
- زبان ساده و احساسی: استفاده از زبان ساده و احساسی برای جلبتوجه و دستکاری افکار عمومی رواج یافته است.
- استفاده ابزاری از رسانههای اجتماعی: رسانههای اجتماعی به ابزاری برای انتشار اخبار جعلی، اطلاعات نادرست و تحریک احساسات تبدیلشدهاند.
- کاهش اعتماد به متخصصان: اعتماد به متخصصان در زمینههای مختلف مانند علم، سیاست و اقتصاد کاهشیافته است.
- تاکید بر احساسات مثبت: اخبار و اطلاعاتی که احساسات مثبت را برمیانگیزند، بیشتر موردتوجه قرار میگیرند.
- تاکید بر داستانسرایی: داستانسرایی و روایتهای جذاب، حتی اگر بر اساس واقعیت نباشند، تأثیر بیشتری بر مخاطبان دارند.
- استفاده از کلیشهها: کلیشهها و تعمیمهای ساده برای توصیف افراد و گروهها به کار میروند.
- تاکید بر ظاهر و جذابیت: ظاهر و جذابیت افراد و محتوا، بر محتوا و کیفیت آن اولویت دارد.
- کاهش تحمل مخالفت: افراد بهسختی میتوانند نظرات مخالف را تحمل کنند و به دنبال تائید دیدگاههای خود هستند.
- افزایش قطبگرایی: جامعه بهشدت قطبی شده و گفتوگوی سازنده بین طرفین دشوار شده است.
- کاهش اهمیت واقعیتهای عینی: واقعیتهای عینی جای خود را به واقعیتهای ذهنی و شخصی دادهاند.
- کاهش اهمیت حقیقتجویی: حقیقتجویی جای خود را به تائید باورهای شخصی داده است.
- افزایش اهمیت سرعت انتشار اطلاعات: سرعت انتشار اطلاعات بر دقت و صحت آن اولویت دارد.
- کاهش اهمیت تخصص: تخصص و دانش تخصصی جای خود را به تجربه شخصی و شهود داده است.
- کاهش اهمیت انتقاد: انتقاد از باورهای شخصی و گروهی بهسختی پذیرفته میشود.
- افزایش اهمیت احساسات منفی: احساسات منفی مانند خشم، ترس و نفرت بهشدت تقویت میشوند.
- کاهش اهمیت همدلی: همدلی با افراد با دیدگاههای متفاوت کاهشیافته است.
- تاکید بر موفقیت سریع: موفقیت سریع و آنی بر موفقیت پایدار و بلندمدت اولویت دارد.
- کاهش اهمیت مسئولیتپذیری: مسئولیتپذیری فردی و جمعی کاهشیافته است.
- افزایش اهمیت ظاهر و برندسازی شخصی: ظاهر و برندسازی شخصی بر تواناییها و مهارتهای فردی اولویت دارد.
- کاهش اهمیت اخلاق: اخلاق و ارزشهای اخلاقی جای خود را به منافع شخصی دادهاند.
- افزایش اهمیت سرگرمی: سرگرمی و تفریح بر مسائل جدی و مهم اولویت دارد.
- کاهش اهمیت گفتوگو و تعامل: گفتوگو و تعامل سازنده بین افراد با دیدگاههای متفاوت کاهش یافته است.