علی صالحآبادی– مدیرمسئول
جنگها برای آغازکنندگان آن «کمدی» اما پایان آن «تراژدی» است. تجربه تاریخی نشان میدهد که جنگها پس از کشتار، ویرانی، بیخانمانی، آوارگی سرانجام با مذاکره و گفت وگو به پایان میرسد. به دلیل پیشرفتهای تکنولوژی جنگهای تمامعیار (زمینی، هوایی و دریایی) منسوخشده و جای آن را جنگهای کمهزینه و پرفایده مثل جنگهای سایبری، پهپادی، حمله با ریزپرنده ها و... گرفته است.
شبه جنگ: این نوع جدال بین دو کشوری جریان دارد که درباره چند مسئله مهم باهم اختلافنظر اساسی دارند. مثل شبه جنگ ایران و آمریکا که پس از گروگانگیری دیپلماتهای آمریکائی آغاز شد (13 آبان 1358) و پس لرزه آن بیش از چهار دهه وجود دارد. ایالاتمتحده قصد داشت انقلاب ایران را به رسمیت بشناسد، اما گروگانگیری آن را به محاق برد و سرآغاز تنش و تخاصم بین تهران و واشنگتن شد که مردم هزینه این اقدام اشتباه را پرداخت میکنند. پیامد این نوع جدال در عرصه بینالمللی به نفع کشور قدرتمند وبه ضرر کشور ضعیف است. حالت شبه جنگ مردم را نسبت به حال و آینده خود نگران میکند و امکان داشتن زندگی خوب را سلب میکند.
جنگ نقطهای: وقتی سطح تنش بین دو کشور بالا میرود بهجای جنگ تمامعیار جنگ نقطهای در دستور کار قرار میگیرد و دو کشور متخاصم به نقاط حساس یکدیگر ضربه و خسارت وارد میکنند. مثل آنچه ایران و اسرائیل سالهاست علیه یکدیگر انجام میدهند. نویسنده روز 15 اسفند پیشبینی کرد جنگ نقطهای علیه ایران آغاز میشود. این پیشبینی با اقداماتی که ایران و اسرائیل در این مدت علیه هم انجام دادند درست از آب درآمده است. باید دانست خسارت جنگ نقطهای بیشتر از شبه جنگ است.
جنگ روانی: ابزار جنگ روانی کلام، زبان، توپ و تشر، خط و نشان کشیدن و تحریم است. این فرآیند افراد جامعه را نگران میکند و بر قیمت کالاها اثر میگذارد و زندگی آنها را تحت تأثیر قرار میدهد. خسارت جنگ روانی و تحریم بیشتر از جنگ، شبه جنگ و جنگ نقطهای است. جنگ روانی سالهاست از سوی غرب علیه ایران جریان دارد و باعث شده ارزش پول ایران سقوط کند، قدرت خرید ایرانیها کاهش یابد و تورم مزمن را بر جامعه تحمیل کند. جنگ ایران و اسراییل اقتصاد را هدف قرارداده و به ملت خسارت وارد میکند. بنابراین باید از جنگ احتراز کرد. دراینارتباط به دو نمونه اشاره میشود:
1-اسحاق جهانگیری معاون اول دولت قبل گفت: تحریمها از سال 97 تا پایان سال 99 حدود 100 میلیارد دلار به اقتصاد ایران خسارت وارد کرده است.
2-عباس آخوندی استاد دانشگاه تهران و وزیر پیشین مسکن و شهرسازی و راه و شهرسازی بررسی کرده که تحریم و دور زدن آن حدود 400 میلیارد دلار به ایران خسارت زده است.
کسانی که بر طبل جنگ میکوبند و حرفهای تند میزنند، معاهده برجام را در مجلس پاره میکنند، ظریف و روحانی را خائن و سازشکار و اصلاح طلبان را واداده و وابسته به غرب میدانند و پیرو سیاست «تهاجمی» و روابط خارجی به جای سیاست «تعاملی» در روابط خارجی هستند چه پاسخی برای این خسارت 500 میلیارد دلاری به ملت دارند؟
قاعده هزینه – فایده: بر اساس این قاعده شناخته شده انسانها و حاکمیتها هر کاری انجام میدهند باید مبنای عقلی و ریاضی به معنای دودو تا چهارتا داشته باشد یعنی اگر هزینه کاری که انجام میدهند برابر فایدهاش بوده یا هزینه بیشتر از فایده بوده کار بیهوده و غلط بوده و به خاطر جلوگیری از ضرر و حفظ و بقای خود چنین کاری را باید متوقف کنند. سعدی میگوید: «بر احوال آن مرد باید گریست که دخلش بود نوزده خرج بیست». زندگی و اداره کشور جلب منفعت و دفع ضرر است. اگر حمله 7 اکتبر (15 مهر) حماس و اسرائیل در قالب قاعده هزینه – فایده بررسی، ارزیابی و نتیجهگیری شود واقعیتها آشکار خواهد شد. عدهای شعار نابودی اسرائیل را میدهند و میخواهند پوزه آمریکا را به خاک بمالند و آمریکا، انگلیس و دیگران را شکست دهند. همه این کارها را بکنند دستشان هم درد نکند؛ اما به فکر «نان»، «آب»، «هوا» و ... مردم هم باشند. مردم در عمل دریافتهاند که اقتصاد ایران «دلاریزه» شده است. یعنی قیمت کالاها حتی مسکن، اجارهبها تحت تأثیر قیمت دلار قرار دارد و موضع گیری های تند قیمت دلار را افزایش میدهد. به دو نمونه قیمت دلار اشاره میشود:
1-قیمت دلار روز 7 خرداد 1399 که مجلس انقلابی یازدهم تشکیل شد و کارش را شروع کرد 17 هزار تومان بود، اما حالا به بیش از 65 هزار تومان رسیده است!
2-قیمت دلار روز 2 شهریور 1400 که دولت سیزدهم شروع به کارکرد 27 هزار تومان بود، اکنون قیمت دلار به 65 هزار تومان رسیده است!
پرسش از کسانی که در مجلس و دولت هستند و با رأی حداقلی انتخاب شدهاند و جمهوریت را هم قبول ندارند این است، وقتیکه شما نمیتوانید اقتصاد را سروسامان دهید، تورم و نقدینگی را کنترل کنید و با عمل خود مشکلات مردم را بیشتر میکنید، برای چه و با چه انگیزه و هدفی سر و دست میشکنید تا به مجلس و دولت بروید.اگر قرار است وضع بهبود پیدا کند نیاز به انتخابات آزاد و مذاکره با آمریکا داریم. اگر چنین شود افراد متخصص و آشنا به روابط بین الملل میتوانند مشکلات مردم را حل کنند.
پرسش این است که چرا تودههای عرب و کشورهای عربی مثل 57 سال قبل (جنگ 1967 اعراب و اسرائیل) از انداختن یهودیها در دریا و نابودی اسرائیل دست کشیدند و به مصالحه روی آوردند. آنها در چند کشور عربی در جریان حمله ایران به اسرائیل بهجای انهدام رژیم اشغالگر، در رهگیری پهبادها و موشکهای ایران با اسرائیل، آمریکا، انگلیس و فرانسه همکاری کردند!
پرسش دیگر این که چرا پس از حمله ایران به اسراییل، غرب که پیش از آن پشت نتانیاهو را خالی کرده بود به حمایت از آن برخاست و هفت کشور صنعتی جهان هم به حمایت از اسراییل پرداختند.