به نظر شما آیا تنشهای منطقهای بهاندازهای جدی است که بتواند پای ایران را به درگیری منطقهای گسترده بکشاند یا خیر؟
واقعیتهای منطقه چیزی جز اخبار منتشرشده است. هر دو طرف یعنی هم ایران و هم آمریکا در مورد خطوط قرمز و مسائل مختلفی که به تقابل طرفین با یکدیگر میانجامد توجه دارند.
طبیعی است که هر دو طرف باتجربه طولانی که در منطقه دارند روی خطوط قرمز اشراف داشته باشند و کنترل تنش به شکل یک هدف برایشان مطرح باشد.
هر دو طرف با توجه به اینکه آغاز یک درگیری مستقیم میتواند پیامدهای زیادی هم برای منطقه و هم برای کل جهان داشته باشد، احتیاط زیادی را به خرج میدهند.
برداشتم من این است که این درگیریها نهایتاً در همین سطح فعلی تداوم پیدا میکند و بعید است که گسترش بیشتری داشته باشد.
البته جنگ غزه در جغرافیایی حساس، آسیبپذیر و پر تنش روی داد. با توجه به شرایط منطقهای و ماهیت پر چالش مسائل بینالمللی نمیشود هیچچیزی را قاطعانه پیشبینی کرد و نمیشود با اطمینان از اینکه سطح درگیری در همین حد باقی میماند صحبت کرد.
با توجه به شواهد به نظر میرسد که هردو طرف تمام سعیشان را میکنند که سطح بحران بیش از این گسترش پیدا نکند،
چون به منفعت هیچکدام از دو طرف نیست که تنش را گسترش دهند و در حالت حمله و آغاز درگیریهای بیشتری قرار بگیرند.
به کنترل بحران توسط دو طرف اشاره داشتید ولی در یکطرف نتانیاهو قرار دارد با خویی جنگطلب و در طرف مقابل گروههای مقاومت باروحیهای تسلیمناپذیر، آیا در چنین شرایطی میتوان از عدم گسترش درگیریها صحبت کرد؟
ایالت متحده آمریکا با توجه به جایگاه بینالمللیاش و با توجه به تجربیاتی که درگذشته در منطقه خاورمیانه داشته است، طبیعتاً مجموعهای از متغیرها را برای اقدامات عملی در منطقه مدنظر قرار میدهد.
آمریکاییها از تجربه گذشته خود در منطقه دستاورد لازم و خاطرات خوشآیندی ندارند. مداخله آمریکا در منطقه هزینه زیادی برای این کشور داشت، به همین دلیل آمریکاییها احتیاط زیادی را به خرج میدهند.
امروز آمریکا ابزار کنترل جنگطلبی نتانیاهو است. ضمن اینکه آنها میدانند که هر اقدام نسنجیده غرب و آنش افروزی در منطقه چه تبعاتی برای اقتصاد جهانی، بازار انرژی و سایر موضوعات مهم بینالمللی دیگر خواهد داشت.
بنابراین آمریکا متغیرهای متنوعی را مدنظر قرار داده که شاید تنها یکی از این متغیرها، مسائل داخلی آمریکا است، ولی همه آنها انگیزه آمریکا برای درک لزوم تنشزدایی از منطقه را تقویت کرده است.
ولی در مورد اسرائیل مسئله متفاوت است. واقعیت این است که امروز بیشترین منفعت از گسترش درگیری بین ایران و آمریکا نصیب اسرائیل شده است. شخص نتانیاهو از این درگیری منفعت میبرد و آنها به دنبال این هستند که از طریق درگیر کردن آمریکا در منطقه به جریان منافع اسراییل از جنگ استمرار ببخشند
نتانیاهو میخواهد از طریق وادار کردن آمریکا به مقابله مستقیم با ایران، عملاً بخشی از فشار تقابل با ایران را از روی خود بردارد و غرب را در هزینههای این تقابل شریک کند.
ازاینرو میتوان با قاطعیت گفت که اسرائیل به دنبال گسترش و عمق بخشیدن به تنش و درگیری در منطقه است و آمریکا و ایران هر دو باید مراقب تلههای اطلاعاتی و امنیتی و تنشهایی که منشأ آن اسرائیل است باشند. اسرائیل فرصتی به دست آورده تا برای رؤیایی مستقیم ایران و آمریکا موقعیت فراهم کند. اگر درگیری میان ایران و آمريکا صورت بگیرد از اين طريق فشار روی اسرائیل و شخص نتانیاهو کاهش پیدا میکند و بقای وی در قدرت برای مدت بیشتری تضمین میشود.
متأسفانه تأثیر این تنشها در بازارها خود را نشان میدهند، بازار ارز متأثر از درگیریهای اخیر منطقه دچار التهاب شده و روی تمام بازارها تأثیر میگذارد. آیا میتوانیم برای افزایش نرخ ارز دلایل اقتصادی برشماریم؟ یا بازارها همچنان تحت تأثیر هیجانات و اخبار سیاسی خواهند بود؟
این وضعیت یک صحنه و یک واقعیت کلی از مشکلات اقتصادی کشور است. در جهان امروز نمیشود متغیرهای سیاسی را از متغیرهای اقتصادی جدا کرد و متغیرهای اقتصادی را از متغیرهای سیاسی تفکیک نمود. سیاست و اقتصاد جدا از هم نیستند و بهطور دائم بر رویهم تأثیر دارند.
ضمن اینکه متغیرهای روانی و اخبار سیاسی هم تأثیر خود را دارند. حتی یک خبر غیرواقعی هم به سهم خود تأثیرگذار است.
همیشه موضوعاتی که پیوند بیشتری با مسائل اقتصاد بینالملل دار، مثل قیمت ارز یا قیمت انرژی، کاملاً متأثر از شرایط سیاسی یا نظامی منطقه هستند.
در مورد ایران، بههیچوجه نمیتوانیم بگوییم که متغیرهای سیاسی تأثیری در وضعیت اقتصادی ندارند حتی باید با صراحت اذعان کرد که هر تصمیم و اقدامی در حوزه سیاسی و نظامی ولو در حد یک نطق، تأثیر مستقیمی بر روی قیمت ارز دارد. امروز هم به نظر میرسد سهم جو روانی اخبار بر بازار زیاد است.
این را مدنظر قرار بدهید که بخشی از مسائل اقتصاد ما ناشی از شیوههای مدیریتی است.
با توجه به شناختی که از منطقه دارید، پیشبینی شما از آینده جنگ غزه چیست؟ آیا میتوان بهزودی شاهد صلحی پایدار بود؟
فشار افکار عمومی بر رژیم اشغالگر زیاد است. متحدین این رژیم دیگر توان لازم برای حمایت از سیاستهای نتانیاهو را ندارند. این جو بینالمللی بر روی سیاستهایی که اسرائیل تأثیرگذار خواهد بود. عاقبت این فشارها این خواهد بود که اسرائیل در اجرای سیاستهای تند خود در قبال غزه تنها بماند. پیشبینی اینکه جنگ غزه به چه سمت و سویی پیش خواهد رفت سخت است اما به نظر میرسد که رسیدن به یکراه حل میانی که هم برای اسرائیل حفظ آبرو کند و هم شرایط را برای مردم غزه بهتر کند، محتمل است.