حسین مسعودیان - کارشناس اقتصادی
آتشسوزی بیمارستان گاندی نویسنده را بر آن داشت تا درباره آن این یادداشت را بنویسد. هر پروژه دو رکن اساسی دارد، مالک پروژه و نهادهایی که مجوز پروژه را صادر کرده اند. برای اخذ مجوز بیمارستان، شهرداری و وزارت بهداشت هر دو نظر دارند زیرا بیمارستان با صدها بیمار سر و کار دارد، طبیعی است که استاندارد های آتش نشانی سخت گیرانه باشد. چرا که موقع حادثه، بسیاری از بیماران امکان استفاده از پله های فرار را ندارند. علت این است که استاندارد های آتش نشانی در بیمارستان ها به گونهای است که بهصورت اتوماتیک آتش را خاموش کنند. با این مقدمه به مسائل مهم تر در شهر تهران و دیگر شهرهای پر جمعیت مطرح می شود. شهر نشینی فرهنگ و استانداردهای خاص دارد که باید آنها را شناخت. مثل مسائل زیر: - فرهنگ رفت و آمد و عوامل فرهنگی آن از جمله فوت بیش از ۳۷۰۰ نفر توسط موتور سیکلت سوارها در سال گذشته، این واقعیت به جامعه القا می کند که جان باختن بیش از ۳۷۰۰ جوان در سال با استفاده از موتور سیکلت انگاراهمیتی ندارد. مهم تر از جان افراد جابجایی کالا و مسافر است. فقط در ده ماهه سال جاری حدود ۲۰۰ موتور سوار تهرانی و حدود ۱۷۵ عابر پیاده تهرانی در اثر تصادف با موتور سیکلت جان باخته اند. آیا این روش حمل و نقل، فرهنگ بی اهمیت بودن جان انسان ها را به تصویر نمی کشد و آن را به جامعه دیکته نمی کند؟ آیا جان عابر و بی پناه بودن او مهم نیست؟ عدم توجه به جان انسان ها در حمل و نقل روزمره، بی توجهی به فرهنگ ایمنی و آتش نشانی و سایر امور ایمنی را همراه خواهد داشت. استفاده از منابع مختلف انرژی بدون توجه به ظرفیت های دفع آلایندگی هوای تهران که در مجاورت کوه سر به فلک کشیده گسترش یافته است. آیا اقلیم تهران امکان جذب این همه آلایندگی را دارد؟استفاده بی حد مرز از انرژی فسیلی چه فرهنگی را به مردم القا می کند؟فرهنگ عدم تصمیم گیری و عدم توجه به آینده در مسائل زیست محیطی در شهرهای بزرگ.چه پیامدی می تواند به دنبال داشته باشد؟ عدم آینده نگری، بی توجهی به مسائل ایمنی در مقابل آتش نیز به پر هزینه خواهد بود. نکته بعدی ساخت میلیون ها متر مربع آپارتمان در تهران و شهرهای بزرگ بدون توجه به قانون تملک آپارتمان ها و به روز رسانی آن است. این قانون مربوط به دهه چهل شمسی است و نیازمند به روز رسانی دارد تا مالکین آپارتمان ها برای نگهداری ساختمان از پشتوانه خوب قانونی برخوردار باشند و قانون بگونهای فصل الخطاب باشد تا سایر مالکین برای نگهداری ساختمان دچار تنش عصبی و در نهایت بی تفاوتی فرهنگی در مقابل خرابی های ساختمان شخصی خودشان نشوند. بی تفاوتی در مقابل ساختمان های شخصی، بی اهمیتی نگهداری تاسیسات شهری را در پی خواهد داشت. این مثال ها، نوعی فرهنگ به جامعه تزریق می کند که باید توسط کارشناسان خبره مردم شناس، جامعه شناس و روانشناس شناسایی و با نرم افزاری مانع از بروز ایجاد فرهنگ های بد در شهرهای بزرگ شود. متاسفانه باید گفت، این بی توجهی ها، زمینه عدم ملاحظه فرهنگ ایمنی در مقابل آتشسوزی، برق گرفتگی و دیگر حوادث را در نزد مردم و کارشناسان و سازمان های مسئول می تواند نهادینه کند و ما هر چند شاهد حوادثی مثل ماجرای تخریب ساختمان پلاسکو، متروپل آبادان و سوختن بیمارستان گاندی در آتش باشیم. به امید روزی که برای هر فعالیت شهری و کشوری پیوست های علمی که توسط کارشناسان خبره تدوین شده باشد، اجرایی شود.