در مراسم یادبود امیربانو کریمی از ویژگیهای او گفتند؛ «نامی که نماد شد، بانوخانمی که فخر وطن بود، خودِ شعر بود، امیربانویی که اجازه نمیداد به او مادربزرگ بگویند و شد «آنو»، آنویی که تاریخ بود و کتاب بود».
به گزارش ایسنا، مراسم یادبود امیربانو کریمی، استاد پیشکسوت زبان و ادبیات فارسی، که دهم دیماه از دنیا رفت، امروز (جمعه، پانزدهم دیماه) در هتل لاله تهران برگزار شد.
علی مصفا (فرزند این استاد فقید)، لیلا حاتمی، علی دهکردی (مدیرعامل خانه سینما)، حامد بهداد، همایون ارشادی، گیتی معینی، محمدرضا شریفینیا و امید روحانی (از سینماییها)، محمدرضا شفیعی کدکنی، محمود عابدی، روحالله هادی، وحید عیدگاه طرقبهای، محمد دهقانی، سهیل محمودی، جعفر شجاع کیهانی، آبتین گلکار، عظیم زرینکوب و محمد راغب (از اهل ادبیات)، جمعی دیگر از هنرمندان، استادان زبان و ادبیات فارسی و دانشجویان از جمله حاضران در این مراسم بودند.
وحید عیدگاه طرقبهای، استاد زبان و ادبیات فارسی و شاعر که اجرای مراسم را نیز برعهده داشت، در سخنانی گفت: امیربانو کریمی نامی است که بیش از نیم قرن در فرهنگ و ادب فارسی درخشید و رفتهرفته به نماد تبدیل شد، نمادی از ویژگیهای برجسته گوناگون؛ نماد فرهنگپروری، نماد فضیلت، نماد متانت، نماد وقار، نماد زیبایی و بیش از همه چیز نماد شکوه و آزادگی. او سپس گفت: استاد امیربانو کریمی تنها الگوی بانوان فرهیخته ادبدوست نبود بلکه الگوی والایی برای هر فرد ایرانی، هر فرهنگدوست، چه زن و مرد بود. در میان استادان دانشکده ادبیات بزرگانی بودهاند که هریک از جهتی برجسته بوده و الگوی دانشجویان شدهاند؛ یکی از نظر فرهنگ، یکی از نظر شخصیت، یکی از نظر پژوهشی، دیگری از نظر جایگاه علمی و تحقیقی، اما کمتر استادی بوده است که واجد مجموعهای متنوع از ویژگیهای برجسته علمی، فرهنگی، تحقیقی و اخلاقی باشد. شاید چند استاد را بتوان با این ویژگیها نام برد و قطعا از آن چند استاد، یکی استاد امیربانو کریمی خواهد بود؛ کسی که افزون بر فضایل علمی و تحقیقی، شخصیت استوار، متن و باوقارش الهامبخش نسلهای پیدرپی دانشجویان و فرهنگدوستان و ادبپژوهان بوده است. او با اشاره به شعری که در پی درگذشت این استاد فقید دانشگاه سروده و واکنشها نسبت به شباهت این شعر با گفتههای دیگر شاگردان او، گفت: این نه تأثیر من است و نه تأثیر دوستان، این ویژگی و تکرار صفتهای برجسته انسانی در متنها و شعر از روی تقلید رخ نداده، اینها به شخصیت این استاد برمیگردد که بلافاصله پس از برده شدن نام ایشان، صفتهای مشخصی در ذهن شکل میگیرد؛ مثل آزادگی، سربلندی، داشتن منش والا، استواری و فرزانگی، اصلا ربطی به تأثیر و تأثر نداشته و از وجود استاد سرچشمه میگیرد. سپس علیمحمد سجادی، استاد بازنشسته ادبیات امیربانو کریمی را انسانی نیکبخت و خوشبخت خواند و گفت: این سخن مبتنی بر ۵۰ سال و یا کمی کمتر از آشنایی من با خاندان معظم امیری و مصفا و عزیزان وابسته به آنهاست. او در ادامه درباره آشناییاش با کریم امیری فیروزکوهی (پدر امیربانو کریمی) و شعرخوانی در محضر او و همچنین درباره فرزندان امیربانو کریمی و مظاهر مصفا سخن گفت. سجادی همچنین توصیه کرد جوانان زندگینامه خودنوشت امیری فیروزکوهی را که در ابتدای سهجلدی امیری فیروزکوهی به کوشش امیربانو کریمی منتشر شده بخوانند و لذت ببرند، هم از نثر و هم کنایهها و گوشهها و هم از زندگی بدون رودربایستی که کودکی از سیمیندشت فیروزکوه تا به تهران آمده تا ببینید این مرد چه لیل و نهارهایی را گذرانده است. او گفت: آنچه افتاد دانید، بگیر تا وقتی به سن کمال به عنوان شاعر، عالم و هنرمندی چیرهدست درآمده، در حدی که مهدوی دامغانی به شاگردی او افتخار میکند. حجازی خواهرزاده مظاهر مصفا، نیز در سخنانی گفت: در خانه ما بانوخانم همیشه بانوخانم بود، هرگز جسارت نکردم او را بانوجان خطاب کنم. او همیشه برای من و برای همه ما بانوخانم بود. او تجسم کامل یک بانو و یک خانم بود؛ مهربان و خوشخلق، بزرگوار، زیبا و باوقار، خوشذوق و دانشمند. محضرش محضر سکوت بود و سخن. قشنگ میخندید و جذاب، زیبا سخن میگفت. گرچه مدعی بود مادری فداکار نبوده است اما فداکارترین مادران بود. کار آسانی نبود با مظاهر مصفا و خاندان مصفا زیر یک سقف زندگی کردن، برخلاف ادعایش بهترین مادران بود و اصلا اضافه کاری نداشت؛ مانند وصیتنامهاش که ساده بود و مختصر. معلم بزرگی بود.