مِیِر هوارد مایک آبرامز زاده ۲۳ ژوئن ۱۹۱۲، منتقد ادبی اهل ایالاتمتحده آمریکا بود که بهواسطه آثارش درزمینه رمانتیسیسم و بهخصوص کتابش با عنوان «آینه و چراغ» معروف شد. محمدرضا شفیعی کدکنی کتاب «با چراغ و آینه» را با الهام از نام این کتاب نام گذارد. شفیعی کدکنی در این کتاب به بررسی تأثیر ترجمه آثار ادبیات جهان بر شعر معاصر فارسی میپردازد. هاوارد آبرامز منتقد ادبی بود که به علت بررسیهای خلاقانهاش پیرامون دوره رمانتیک ادبیات انگلیسی شهرت داشته و دارد و بهزعم بسیارانی پژوهشها و بررسیهای وی سبب ایجاد تغییرات اساسی در این زمینه شده است. یکی دیگر از اقدامات تحسینبرانگیز آبرامز کمک به تبدیل مجموعه آثار ادبی نورتون به متنهای آموزشی استاندارد برای مقطع کارشناسی دانشگاههای ایالاتمتحده آمریکا بود که در تعیین سلیقه و معیارهای ادبی دانشجویان نقش به سزایی داشت. او در سال 1930 برای تحصیل در مقطع کارشناسی به دانشگاه هاروارد راه یافت. آبرامز پس از دریافت مدرک کارشناسی خود در سال 1934 توانست بورسیه کالج ماژلان در کمبریج را کسب کند و سپس در سال 1935 برای ادامه تحصیلات تکمیلی خود به دانشگاه هاروارد بازگشت و مقاطع کارشناسی ارشد و دکتری خود را در فاصله سالهای 1937 تا 1940 از همین دانشگاه اخذ کرد.وی در سال 1945 بهعنوان استاد دانشگاه شروع به تدریس در دانشگاه کرنل کرد. ازجمله شاگردان وی میتوان به منتقدین ادبی نظیر «هارولد بلوم»، «گایاتری چاکراورتی اسپیواک» و رماننویسانی همچون «ویلیام گاس» و «توماس پینچن» اشاره کرد. وی در سال 1963 برای عضویت در آکادمی هنر و ادبیات آمریکا انتخاب شد و از تاریخ چهارم مارس 2008 بهعنوان استاد بازنشسته زبان انگلیسی به کار خود ادامه داد. آبرامز اولین کتاب خود تحت عنوان «تأثیر خیالات افیونی در آثار دکوئینسی، کراب، فرانسیس تامسن و کولریج» (1934) را هنگامی نوشت که هنوز تحصیلات تکمیلیاش را آغاز نکرده بود. دومین اثر وی «چراغ و آینه: نظریه رمانتیک و سنت انتقادی» (1953) نسخه کاملتری از پایاننامه دکترای وی بود و بدین واسطه به رده پژوهشگران ادبی رمانتیک پیوست. عنوان کتاب به دو استعاره اشاره دارد که آبرامز ادبیات انگلیسی قرن هجدهم و نوزدهم را با آنها توصیف میکند. وی در این کتاب ادبیات قرن هجدهم را مانند بازتابی روشنفکرانه از حقایق بیرونی و ادبیات قرن نوزدهم را مانند نوری که هنرمندان به جهان درونی و بیرونی خود تابیدند، توصیف کرده است. اثر بعدی وی تحت عنوان «ماوراگرایی طبیعی» (1971)، دامنه گستردهتری از احساسات رمانتیک را در برمیگرفت که درعینحال در آن پیامدهای مذهبی تأثیرگذار بر ادبیات مدرن بررسیشده است. آبرامز تنها ویراستار مجموعه ادبی نورتون نبود، بلکه ویراستار دوره رمانتیک این مجموعه هم به شمار میرفت. وی در پیشگفتار بخش پرسی بیش شلی گفت: «تراژدی زندگی شلی این بود که او همواره با بهترین نیتها باعث رنجش و آزار خود و نزدیکانش شد.» آبرامز نظریات ادبی را بر مبنای 4 دسته استدلال و تقسیمبندی میکند؛ بهزعم وی اولین دسته را میتوان «نظریههای تقلیدی» نام نهاد که به رابطه میان اثر و جهان میپردازد. دسته دوم «نظریههای عملگرایانه» نام دارد که به رابطه میان اثر و مخاطب میپردازد. بهزعم آبرامز دسته سوم «نظریههای بیانگر» نام دارد که بیانگر رابطه میان اثر و هنرمند است و دسته چهارم «نظریههای واقعیتگرا» نام دارد که به نزدیکترین خوانش به اثر میپردازد. ازجمله دیگر آثاری که از این منتقد ادبی به یادگار مانده است میتوان به گردآوری گزیده اشعار الکساندر پوپ (1954) و مقالاتی پیرامون نقد و نظریه انتقادی (1989) و بعد چهارم شعر (2012) اشاره کرد. وی در 21 آپریل 2015 و در سن 102 سالگی در نیویورک درگذشت.